بایگانی ماهیانه: نوامبر 2006

سیستم ایرانی

۱- مهرماه امسال، بعد از مدتها می خواستم با مترو به سمت دانشگاه بیام. وارد ایستگاه صادقیه که شدم، یکی از کسانی که جلوی گیت های ورودی می نشینند تا مراقب باشند مبادا کسی بدون بلیت از گیت ها عبور نکنه (که همین قضیه رد شدن بدون بلیت کلی برای خودش فلسفه داره که به موقعش از دید خودم می نویسمش)، فریاد میزد: آقایون! خانوما! عجله نکنید! هر ۲ دقیقه یکبار یک قطار به سمت ایستگاه دانشگاه علم و صنعت حرکت می کنه! عجله نکنید! من که داشتم از تعجّب شاخ در می آوردم. چون اگه قرار بود رسماً چنین کاری شروع بشه و فاصله زمانی حرکت قطارها ۲ دقیقه بشه، چنان توی روزنامه همشهری (نه صدا و سیما!) تبلیغات به راه می انداختند که پرده گوش تمام کسانی که توی فلک هستند، سوراخ بشه!

خلاصه قطار حرکت کرد و نهایتاً به دلیل توقف های زیادی که داشت، مسیر ۱۲ دقیقه ای ایستگاه صادقیه تا ایستگاه دانشگاه امام علی (مجلس سابق) رو در مدت ۲۰ دقیقه طی کرد!

نکته جالب دلیل این توقف ها بود: بازدید سردار خلبان دکتر شهردار قالیباف از خطوط مترو! به خاطر ورود ایشون باید اعلام بشه که قطارها هر دو دقیقه حرکتشون رو شروع می کنند. یهو همه چیز گل و چَه چَه بلبل و بهشت میشه …

۲- وقتی قراره جناب سردار شهردار قالیباف (که با تمام انتقاداتی که بهش هست، انصافاً از زمانی که مسئولیت شهرداری تهران رو به عهده گرفته، اکثر پروژه های عمرانی رو مجدداً راه اندازی کرده و تسریع بخشیده) یا هر شهردار و مسئول دیگه ای از یه منطقه دیدن کنن، از چند روز قبل، سریعاً تمام اون منطقه آسفالت میشه، گل و گل کاری میشه، هواش خوب میشه! خلاصه باز همه چیز گل و بلبل میشه. تمام کارهای عمرانی اون منطقه تعطیل میشه! کی گفته خیابونها رو دارند می کَنند (به فتح ک!)؟ کی گفته درختها دارند خشک می شوند؟ و هزار سوال دیگه … به محض اتمام سفر منطقه ای جناب مسئول دوباره همه چیز به همون حالت قبل بر میگرده!

۳- چند روز پیش، داشتم اخبار دانشگاه شبکه خبر رو نگاه می کردم. خبری بود مبنی بر اینکه یه جوان ارومیه ای، دستگاه ارسال اس ام اس از طریق تلفن ثابت را اختراع کرد! منتظر مشروح خبر شدم. جریان از این قرار بود که این جوان دانشجوی ارومیه ای، در قسمت فرستنده، یه کیبورد و یه مونیتور کوچیک (در حد و اندازه مونیتور Pager) و در قسمت گیرنده هم همین سیستم رو تعبیه کرده، از یه طرف با کیبورد تایپ میکنه، توی مونیتور می بینه، اگه مورد تأیید بود، دکمه ارسال رو میزنه! مونده بودم که این اختراع عظیم دوستمون، چه فرقی با اتصال کامپیوتر به اینترنت از طریق تلفن و چت کردن داره؟ اگه شما متوجه شدید به منم بگید.

از این دست خبرها و اتفاقات که فقط و فقط برای تبلیغات و شانتاژ رسانه ای استفاده میشه، این روزها بیداد میکنه توی مملکتمون. نمونه های دیگه اش رو هر روز به وفور از تلویزیون مشاهده میکنیم. به همین دلیل دیگه نمی نویسمشون. به هر حال، به قول یکی از بچه ها: ما ایرانی ها متخصص خراب کردن همه چی هستیم. خراب کردن اسلام، شیعه، فرهنگ، علم، هنر و …

سخته!

جداً خیلی سخته! وقتی به کسی احتیاج داشته باشی، نیاز داشته باشی که اون شخص کنارت باشه، امّا …

سخت تر از حالت قبل زمانیه که بدونی این احساس در همون لحظات کاملاً مشترک بوده …

سخته! سخته! خیلی سخته …
۲۰ روز …

فوتوبلاگ

به میمنت و مبارکی و با صداق یک دست آیینه و شمعدان، یک دستگاه دوربین، یک دستگاه موبایل، فوتوبلاگ بنده هم رسماً شروع به کار نمود. اگه وقت کردین حتماً یه سر بزنین. البته چند تا پست اول عکسهایی هستند که توی همین وبلاگ هم گذاشتمشون. اما قول میدم هر چه زودتر عکسهای جدید بذارم. در ضمن اگه کسی عکسی انداخته بود و دوست داشت توی فوتوبلاگ قرار بگیره، حتماً خبرم کنه. اینم لینک فوتوبلاگ من:

 فوتوبلاگ من

نه گفتن

اینکه آدم یاد بگیره در صورت لزوم بدون داشتن هیچگونه رودربایستی به کسی یا چیزی نه بگه، واقعاً کار سختیه. شخصاً بارها و بارها به خاطر بعضی رودربایستی ها با بعضی ها، به خیلی از کارهایی که نمی خواستم تن دادم، امّا مدت زیادیه که شدیداً دارم تمرین نه گفتن میکنم. تا حالا چند بار راحت به چیزی یا کسی نه گفتید؟ اصلاً تا به حال به این قضیه فکر کرده بودید؟

مسابقات ACM (قسمت ۲) – اعضای فعال در برگزاری مسابقات

اولین دوره مسابقات سالیانه بین المللی برنامه نویسی دانشجویی دانشگاه صنعتی امیرکبیر، به همّت اعضای واحد روباتیک، ACM، انجمن علمی و شورای صنفی دانشکده مهندسی کامپیوتر و فناوری اطلاعات این دانشگاه طی روزهای پنجشنبه و جمعه، ۴ و ۵ آبان ماه ۱۳۸۵ در دانشکده مهندسی کامپیوتر برگزار خواهد شد.

توی چند روز اخیر، همه بشدّت مشغول کار بودند و هستند و خواهند بود:

حسین مسئولیت مدیریت اصلی مسابقات رو به عهده داره و عضو هیئت داوران این مسابقات و البته یکی از طراحان سؤالات

بابک بهساز بعنوان یکی از قدیمی ترین اعضای گروه acm دانشکده و عضو هیئت داوران

هادی مشیدی یکی دیگه از طراحان سؤالات و عضو هیئت داوران

رضا خانی از بر و بچ المپیاد کامپیوتری ۸۴ ای و یکی از طراحان سؤالات و عضو هیئت داوران

بابک هاشمی بعنوان یکی از اعضای شورای صنفی و مذاکره کننده اصلی با شرکت مادیران (نماینده انحصاری LG در ایران) که زحمت کشید و باعث شد LG اسپانسر مسابقات بشه

کارگربد حسین آتشی! بعنوان یکی از اعضای علی البدل و البته بیش فعال! انجمن علمی مسئولیت بسیاری از اعمال کارگری و غیرکارگری این دوره از رقابتها، مثل جابجایی صندلی و میز و کامپیوتر و نصب برنامه و … رو به دوش کشید

ابرام سیتی! از اعضای شورای صنفی و طراح پوستر نهایی مسابقات و طراح یه سری لوگوها. خانمش، از اعضای انجمن علمی بعنوان مسئول پیگیری امور مالی مسابقات از اداره انجمن های علمی

بیژن طراح لوگوی مسابقات و آرم ها و بقیه لوگوهایی که به در و دیوار زده شده

پژمان بعنوان یکی دیگه از اعضای شورای صنفی، کارهایی مثل نصب برنامه روی PCها، خرید و جابجایی کامپیوتر و … رو انجام داد و میده

مصطفی عارفیان از اعضای انجمن علمی که کارهای کارگری و نصب برنامه و خرید و البته تدارکات قبل از این چند روز رو انجام داد

مهدی ناصری دبیر انجمن علمی، فعالیتهایی مثل عکاسی و گزارش و فیلمبرداری و البته فعالیتهای کارگری رو انجام داد

علی شریف بعنوان نایب دبیر انجمن علمی، فعالیتهای صرفاً دودره بازی رو به نحو احسن انجام داد، در واقع فقط اومد سر زد و رفت دنبال کارش :دی . البته یه سری کارهای مقدماتی و تدارکات قبل از این چند روز رو با مهدی ناصری انجام داده. البته یه سؤال رو هم علی طراحی کرده و البته کامنت گذاشته که ۲۳۰۰ خط هم سولوشن نوشته و اینپوت جنریتور هم ردیف کرده :دی
یادم رفته بود بنویسم! مجید هم شدیداً فعالیت کرده واسه این مسابقات. از فعالیتهای کارگری گرفته تا تدارکات و خرید و …

سبحان و آرش رحیمی که خودشون از شرکت کنندگان هستند، توی نصب برنامه های لازم روی PCها بشدت کمک کردند

عابد کفاش از بر و بچه های خیلی پایه ۸۵ای که خیلی کار کرد و زحمت کشید، از جابجایی کامپیوتر و طی کشیدن!!! گرفته تا آماده کردن کارتهای شرکت کنندگان در جوار مصطفی

من هم به عنوان یکی از اعضای شورای صنفی، کارهای کارگری و نصب برنامه و یه سری کارهای مقدماتی رو پیگیری کردم و البته توی این دو روز بشدت اینترنت بازی کردم و هر چی توی اینترنت بود دانلود کردم:دی، طوری که نصف هارد لپ تاپم پر شد!!!

یه چیزی هم باید بگم، راه نداره نگم. خدایی دکتر اکبری توی این برنامه واقعاً مرام زد و خیلی کمک کرد. بخصوص سر پولجور کردن و پول دادن …

و در آخر این نوشته، لوگوی مسابقات که قراره بعنوان پشت تصویر تمام کامپیوترها قرار بگیره:

عکسهای تکمیلی رو بعداً میذارم روی وبلاگم …

هنوز ۴ روز …

ادامه دارد …

مسابقات ACM (قسمت ۱) – چند روز تعطیل در دانشگاه

با حرکت زیبای دولت، همه جا از جمله دانشگاه و بانک ها هم تعطیل شدند و ما بدبخت! مثلاً میخوایم مسابقات acm برگزار کنیم با بچه های انجمن علمی و روبوتیک و acm. بانکها تعطیل شدند و چک های ما همه موند واسه شنبه به بعد! یعنی پول نقد هر چی داشتیم برداریم بیاریم. اینا رو بی خیال! برای اولین بار توی یه روز تعطیل موندم دانشگاه و شب هم موندیم و حالا هم باز توی سایت دانشکده نشستیم! ما هم چشم دکتر اکبری رو دور دیدیم و این عکسی که می بینید اتفاق افتاد:

چیکار کنیم خوب؟ جا واسه خوابیدن نبود دیگه :دی

۴ روز …

ادامه دارد …

خط راست

یه خط راست … سنگفرش … یک در میان خط راست … خط عابر پیاده … بلوکهای بتونی … هوای خنک … تغییر تصمیم … غرق در آینده ای نزدیک …

۶ روز …