بایگانی ماهیانه: ژوئن 2007

توقف اجرای حکم سنگسار یک زن و مرد در استان قزوین

اینقدر خوشحالم که حد و حساب نداره. کاش همیشه همینجوری بود و با اتفاقات خوب کوچیک، اینقدر خوشحال می شدم.

خوندن خبر توقف حکم سنگسار یک زن و یک مرد، به اتهام زنا، به دستور مستقیم رئیس قوه ی قضائیه، یه حس شیرین توی وجودم ریخت. حس یه پیروزی بزرگ!

خبر رو بخونید:

اجرای حکم سنگسار در تاکستان متوقف شد – میدان

اجرای حکم سنگسار در تاکستان قزوین متوقف شد – خبرگزاری فارس

این پیروزی بزرگ رو باید به همه ی فعالان حقوق زن و حقوق بشر، خصوصاً اعضای کمپین یک میلیون امضاء و کمپین قانون بی سنگسار تبریک گفت.

نکته ی جالبی که در انتهای خبر خبرگزاری فارس دیده میشه اینه که رئیس قوه ی قضائیه، قبلاً بخشنامه ای صادر کرده مبنی بر عدم صدور احکام رجم! این یعنی نشونه هایی از منطق هنوز هم در خیلی ها دیده میشه …

خوشحالم …

کاسه ی داغ تر از آش

همین چند دقیقه پیش، توی تاکسی نشسته بودم. اخبار رادیو جوان از همه چیز می گفت. از انتقاد دکتر مصطفی معین از کمیته ی اقتصادی اش گرفته تا آدم کشی یک نوجوان آمریکایی در ایالت پنسیلوانیا. صدای رادیو به حدی بود که سه نفر عقب (که دو نفرشون خانم بودند) هم می شنیدند.

اخبارگو، خبری مبنی بر پایین تر بودن سن ابتلا به سرطان سینه در کشورمون نسبت به متوسط جهانی رو خوند. بعد مصاحبه ای با مسئول فرهنگسرای سلامت در همین رابطه پخش شد. آقای دکتر، از دلایل و نشانه های سرطان سینه می گفت. می گفت که «بعد از بیماریهای قلبی، سرطان سینه دومین علت شایع مرگ و میر بین زنان کشور ماست». به محض اینکه گفت: «زنانی که قاعدگی زودرس دارند و در سنین پایین مسائل زنانگی شون شروع میشه …» یهو جناب راننده صدای رادیو رو اونقدر کم کرد که حتی من که جلو نشسته بودم، به زور می شنیدم آقای دکتر چی میگه …

این خبر که تموم شد، صدای رادیو به حالت اول برگشت …

حالا که توی یه سری موارد مثل روشنگری در مورد علل و نشانه های برخی بیماریهای خاص، مثل سرطان سینه، ایدز و …، صدا و سیما پیشقدم شده و میخواد به جامعه کمک کنه تا از این بیماریها پیشگیری بشه، خود مردم ما نمیخوان، در واقع «جامعه ی مردسالار» ما نمی خواد. مرد هر چیزی که تشخیص بده، باید همون بشه! مرد باید تصمیم بگیره که زن چه خبری رو گوش بده و چه خبری رو گوش نده، مرد تشخیص میده که زن در مورد بیماریهای مربوط به خودش بدونه یا نه، حتی اگه به قیمت جان زن تموم بشه …

این یه نمونه ی کوچیک بود …

فقط میشه برای این طرز تفکر بی منطق متأسف بود …

تغییر نام وبلاگ

بچه های آزادی خواه و در بند پلی تکنیک، در بدترین شرایط به سر می برند. عباس حکیم زاده هر لحظه امکان داره کمرش دوباره دچار مشکل بشه. می گویند بچه ها اعتراف کرده اند! اعتراف به کار نکرده؟

دو سه شب پیش توی وبلاگ سید دیدم که اسم وبلاگش رو به «تا آزادی پلی تکنیکی ها» تغییر داده. خواستم همون موقع من هم اینکار رو انجام بدم، یادم رفت. چند لحظه پیش هم دیدم که مهدی هم همینکار رو کرده. بنابر این من هم نام وبلاگم رو از «سیاه، آبی، سفید – به سوی بی نهایت» به «سیاه، آبی، سفید – تا آزادی پلی تکنیکی های در بند» تغییر می دم. پیشنهاد می کنم دوستان دیگه هم این کار رو انجام بدند. کار نمادین قشنگیه …

سایت مسابقه در مورد امام خمینی

سایت امام توسط علی طراحی شده.

سایتی هست مربوط به یک سری مسابقات در مورد امام خمینی و اندیشه ها و خاطرات ایشون.

موارد مسابقه، «جامعه ی آرمانی امام خمینی»، «تقویم اندیشه های امام»، «خاطرات امام خمینی»، «مسابقه ی فیلم سه دقیقه ای» و «مسابقه ی عکاسی» هستند.

دیدن سایت و طراحی جذابش که حاصل نهایی تلاشهای مداوم علی [خصوصاً دو هفته ی اخیر که اصلاً توی دانشکده دیده نمیشد] هست، قطعاً خالی از لطف نیست

راه های تلکه کردن حکومت ایران!

چیزهایی که اصلاً مهم نیستند:

۱- مهم نیست که شما خود را یک سوسیالیست بدانید یا واقعاً سوسیالیست باشید

۲- مهم نیست که هم عقیده های شما در ایران، به فجیع ترین وضع سرکوب می شوند

۳- مهم نیست که شما چند سال بعد از انقلابتان، در یک انتخابات دمکراتیک، حکومتتان را به یک زن مخالف دولتتان بسپارید

۴- مهم نیست که بعد از بیرون رفتن از قدرت، تلاش کرده باشید و در یک انتخابات دمکراتیک، دوباره به ریاست جمهوری کشورتان رسیده باشید

۵- مهم نیست که پس از انتخاب مجددتان، اعلام کرده باشید که سیاست های گذشته، در سیاست های آینده ی شما دیگر وجود نخواهند داشت

۶- مهم نیست که شما به دنبال بهبود روابطتان با مهمترین دولت ضد سوسیالیسم و ضد کمونیسم، شیطان بزرگ، استکبار جهانی، لابی صهیونیستی، جنایتکار، دشمن همه ی دنیا و خصوصاً دشمن «ملّت» ایران، باشید

۷- مهم نیست که همراهانتان، مویشان تا فرق سر بیرون باشد. حکومت ایران فقط بلد است چطور ساعت های خوش بعد از ظهر یا اول صبح مردم خودش را خراب کند

کارهایی که شما باید انجام بدهید:

۱- بعد از انتخاب شدن به عنوان رئیس جمهور، صبح تا شب داد و بیداد کنید که انقلاب ما، درست چند ماه بعد از انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسیده است

۲- صبح تا شب در بوق و کرنا کنید که شما رهبر انقلابی های ساندینیست های کشورتان بوده اید و هستید

۳- در تمامی سخنرانی هایتان، همراه با وعده و وعید در مورد رفع مشکلات اقتصادی و یک چیزی در مایه های «آوردن نفت سر سفره های مردم»، عوامفریبی کنید

۴- وقتی رئیس جمهور ایران به کشورتان آمد، او را به مناطق فقیرنشین کشورتان ببرید تا دلش کلی به حالتان بسوزد

۵- وقتی رئیس جمهور ایران به کشورتان آمد، همینطور با او، در حالی که مشتهای گره کرده هر دوتان بالاست، عکس یادگاری بیندازید. البته هر کدام از وابستگان دولت ایران را گیر آوردید، هر جا که بود، مشت تان را بالا بیاورید طوری که انگار دارید می گویید «مرگ بر آمریکا» تا همه از شما عکس بگیرند!

۶- وقتی به ایران آمدید چفیه به گردن بیندازید و دیدار مسئولین نظام بروید

۷- وقتی به ایران آمدید، با همان چفیه، در همایشی که بسیج دانشجویی دانشگاه تهران به افتخار شما و ملت مبارزتان!!! و با نام «جبهه ی مقاومت جهانی»! و برای رسیدن به یک جبهه ی مشترک برپایی عدالت جهانی [و نه عدالت داخلی خودتان و خودشان] ترتیب داده شرکت کنید [+] و احتمالاً کلی شعار در مایه های «مرگ بر آمریکا»، «آمریکا در چه فکریه، لاتین پر از بسیجیه» و مواردی از این قبیل بدهید [بعضی از شعارها به دلیل احتمال ایجاد مشکلات بعدی نوشته نشدند!] در ضمن ذکر این نکته ضروریست که اصلاً مهم نیست که بسیج دانشجویی دانشگاه تهران، بر ضرورت انقلاب فرهنگی دوم در ایران و پاکسازی دانشگاه ها از همفکران شما، به شدت تأکید دارد

۸- به عکسهایی که حاضرین در سالن بالا گرفته اند، خیلی توجه نکنید. مهم نیست صاحب یکی از این عکسها، یکی از مؤسسان «نهضت آزادی» باشد! حزبی که در ایران غیرقانونی شناخته شده است!

نکته: در عکسها، عکس «چه گوارا»، چریک مبارز و آزادیخواه بزرگ آمریکای لاتین در دست عزیزان بسیجی دیده می شود! توجه داشته باشید که اگر یکی از منتقدان حال حاضر دولت و حکومت، در یک تجمع عکس «چه» را بالای سر ببرد یا روی لباسش عکس «چه» باشد، محارب، جاسوس کمونیست، دشمن اسلام و مسلمین، برانداز، مفسد فی الارض، مخل امنیت ملی، دانشجوی پولی ۷ ترم مشروطی!!! و … تشخیص داده می شود و در اولین فرصت در دانشگاه تعلیق میشود یا در خیابان دستگیر می شود و ۶۰-۷۰ روز بعد، با قرار وثیقه ی ۱۰۰ میلیون تومانی آزاد می شود!

مثلثی که مثل آمریکا، هیچ غلطی نمی تواند بکند!*

انتخابات دوره ی نهم ریاست جمهوری اسلامی ایران: سوم تیر ۱۳۸۴؛
برگزار کننده ی انتخابات: دولت دوم اصلاحات؛
نتیجه ی نهایی: پیروزی فاحش احمدی نژاد با تقلب فراوان در انتخابات!

انتخابات دوره ی سوم شوراهای اسلامی شهر و روستا؛
برگزار کننده: دولت تندرو محمود احمدی نژاد؛
نتیجه ی نهایی: همانطور که انتظار میرفت، با تقلب های فراوان، در شهرهای بزرگ و مهم مانند تهران، ترکیب دلخواه دولت و محافظه کاران تندرو!!! به شوراها راه یافتند!

انتخابات دوره چهارم مجلس خبرگان رهبری؛
برگزار کننده: دولت محمود احمدی نژاد؛
نتیجه ی نهایی: نتیجه ی خاصّی پیش بینی نمی شد! همان شد که باید میشد! وقتی همه توسط شورای نگهبان قانون اساسی! ردّ صلاحیت شده باشند، نتیجه ی دیگری مورد انتظار نبود! فقط هاشمی با اختلاف فاحش در صدر آرای استان تهران قرار گرفت که فقط محض رو کم کنی، موفقیت آمیز بود، امّا بهرحال، کلّیت نتیجه، همان شد که دولت نهم می خواست!

انتخابات دوره ی هشتم مجلس شورای اسلامی: ۲۴ اسفند ۱۳۸۶؛
برگزار کننده ی انتخابات: دولت محمود احمدی نژاد؛
نتیجه ی نهایی: پیش بینی نتیجه ی نهایی این انتخابات چندان دشوار نیست! انتخابات در روزهای پایانی سال برگزار می شود. تا احتمالاً دو هفته بعد از برگزاری، که نتایج نهایی اعلام میشود، هیچ رسانه ای خبررسانی به عموم مردم را به عهده نخواهد داشت، به جز رسانه ی متعهّد ملی و خبرهای صد در صد حقیقت اش!
به گفته ی هاشمی ثمره، مسئول برگزاری انتخابات، «این بهترین زمان برای برگزاری انتخابات است و به هیچ کس اجازه ی تخلف نخواهیم داد»! چون قرار است خودمان همه ی تخلفات را انجام بدهیم و به دیگران چیزی نمی رسد!
حالا به نظر شما، مثلث هاشمی، خاتمی و کرّوبی، که در انتخابات شوراها هیچ کار خاص و مؤثری نتوانست انجام بدهد، در این انتخابات می تواند کار خاصّی بکند؟
———————–

* در جواب مطلب نخست صفحه ی نخست روزنامه ی شرق مورخ یکشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۸۶ [+]