«انتقادات و تفکراتم رو، برای خودم نگه میدارم! از دور و برم خبر میگیرم، اما نمی نویسم! اونقدر نمی نویسم تا اینجا رو فراموش کنم!
کتابهایی رو که در نوبت دارم، میخونم! فیلم میبینم! برای کنکور خودم رو آماده میکنم! پاره وقت کار میکنم! خلاصه هرکاری میکنم جز اینجا نوشتن!
شاید ماهی یک یا دو مطلب بنویسم! اما نه دیگه به سبک و سیاق این چند وقته! اصلاً بهتره ننویسم»
اینها بخشی از تفکراتی هستند که این روزها در سرم میگذرند! انذار و تبشیر نزدیکان درباره ی خراب نکردن پرونده ام با وبلاگ نویسی!!!، روی اعصابم رفته و میخوام از اینجا راحت بشم! از روزنامه، خبر، جامعه، خیابون، مترو، تاکسی و … حالم بهم میخوره! حتی از اکثر آدمهای دور و برم، حالم بهم میخوره! دیگه بسه
امیدوارم زودتر از این «سگدونی» راحت بشیم! بریم یه جایی که آرامش باشه، زندگی باشه، حماقت و پستی و بیشعوری و نامردی نباشه! تهران نباشه! ایران نباشه!