بایگانی ماهیانه: سپتامبر 2007

پلی تکنیکی های دربند

دست از سر دانشجویان مظلوم پلی تکنیک بردارید!

چرا با دستگیری هادی قابل، دبیر شورای مرکزی جبهه ی مشارکت [که برای بار هزارم میگم با اکثر مؤسسین و اعضاش شدیداً مشکل دارم]، اینهمه مطلب نوشته میشه، اینهمه اعتراض میشه، مراجع قم موضع گیری میکنند؟ چرا وقتی عبدالله مومنی دستگیر میشه، صدای همه درمیاد و توی وبلاگهاشون همینطور عکس مومنی رو میگذارند؟ پس چرا در مورد بچه های پلی تکنیک دیگه کسی جز پلی تکنیکی ها چیزی نمیگه و نمی نویسه؟ اگه دستگیری و زندان بده، برای همه بده!

ترم جدید و وضعیت جالب دانشگاه ها

این روزها اتفاقات عجیب و غریبی در دانشگاه های کشورمان در حال رخ دادن است!

یک نمونه ی بارز آن، دریافت اجاره بهای خوابگاه از دانشجویان در ابتدای ترم تحصیلی است که در صورت پرداخت نکردن آن، به دانشجو خوابگاه تعلق نمی گیرد! این در حالی است که به گفته ی شهریار مشیری، نماینده ی مجلس و عضو کمسیون آموزش مجلس، دولت تمامی هزینه های یک دانشجو را به وزارت علوم پرداخت می کند! ناگفته نماند که دریافت اجاره بهای خوابگاه ها از دانشجویان، پیش از این در اقساط بلند مدت و پس از اتمام دوران تحصیل از دانشجویان دریافت میشد و وضعیت جدید، بدعتی جالب و تفکر برانگیز است! در حالی که درآمدهای نفتی کشور، این روزها به اوج خود رسیده است، شاهد هستیم که دولت، به راحتی از دانشجویان دانشگاه های دولتی، در ابتدای ترم درخواست اجاره بها میکند!

از سوی دیگر، وضعیت ثبت نام خوابگاه دانشجویان دختر کارشناسی ارشد دانشکده فنی دانشگاه تهران دیدنی و خواندنی است. جایی که دانشجویان، حق انتخاب هم اتاقی را برای خود ندارند! اگر نخواهند شب به خوابگاه بازگردند، مثل سابق باید شماره ی تلفن مکانی را که شب را در آن می گذرانند باید به مسئولین خوابگاه بدهند و در موردی جالب، اگر مسئولین محترم مشکوک شوند که دانشجو، در جایی که اعلام کرده حضور ندارد، حق دارند به آنجا رفته و مکان مورد نظر را مورد جستجو قرار دهند!

در حالیکه شهریار مشیری، از پرداخت تمامی هزینه های دانشجویان شبانه از سوی دولت به وزارت علوم سخن می گوید، شاهد هستیم که سال به سال، از ظرفیت دانشجویان روزانه ی دانشگاه ها کم شده و به ظرفیت دانشجویان شبانه اضافه می گردد. دانشجویانی که هزینه ی پرداختی شان به دانشگاه، خالص در جیب وزارت علوم می ماند!

اگر دوستان به جوّ و تیپ و چهره ی اغلب دانشجویان ورودی جدید دانشگاه ها خوب دقت کنند، به راحتی متوجه خواهند شد که چرا نتایج کنکور امسال، اینقدر دیر اعلام شد و سازمان سنجش و وزارت علوم مشغول گزینش چه کسانی بوده اند!

نمی دانم چرا این روزها با اینهمه فاجعه ی صرفاً صنفی در دانشگاه ها، هیچ کس فریاد اعتراضش بلند نمیشود! به خدا هنوز نتوانسته اند هیچ دانشجویی را به جرم اعتراض صرفاً صنفی در دانشگاه محکوم کنند! چرا ساکت نشسته اید؟

—————————————

بعدالتحریر: سمیه خانم توحیدلو و امیر عزیز، نظراتی داده اند بدین شرح:

سمیه: «والا برادر از این دولت همه چیز دیده شده. به عنوان مثال درگیری دانشجویان مازندران که منجر به دستگیری ۱۷ نفر شد کاملا صنفی بود. کلی حکم تعلیق که آدمهای سیاسی هم از آن بی خبرند به واسطه کار صنفی در حال توزیع است. مملکت هر کی به هر کی تر از این حرفهاست.»

در جواب خانم توحیدلو توی وبلاگشون گفتم که فکر میکنم یه سری مسائل سیاسی هم توی قضایای دانشگاه مازندران، با خواسته های صنفی قاطی شد و این، کار رو خراب کرد

امیر: «حمید خان مخلصیم ..اما من باب توضیح پاراگراف اخر باید خدمت ات بگم که من به خاطر همین اعتراض صنفی از دانشگاهی که زیر مجموعه همین وزرات علوم فخیمه بود اخراج شدم..گرچه توجیهی نیست برای انفعال دانشجویان.»

در جواب امیر، توی وبلاگش هم گفتم که من بر اساس تجربیات شخصی ام به این نتیجه رسیدم که با اعتراضات صرفاً صنفی برخورد نمیشه، اگر شما تجربه ی دیگه ای دارید که در اعتراضی صرفاً صنفی، با معترضین برخورد شده، من از موضعم عقب نشینی میکنم! اینکه روی کلمه ی صرفاً، خیلی تأکید میکنم، دلیلش اینه که دیده ام خیلی از اعتراضات، اسماً صنفی اند، اما به دلایل سیاسی تشکیل شده اند یا حداقل وسطش خواسته های سیاسی مطرح شده! و توی این مملکت، هر خواسته ای که کوچکترین ارتباطی با سیاست پیدا میکنه، به شدت سرکوب میشه!

خبرها رو بخونید

این خبر رو بخونید:

مشاور احمدی نژاد: ساده زیستی رئیس جمهور، ابر قدرت آمریکا را به زانو درآورده است!

به نظر شما، در ذهن این بندگان متظاهر [شاید هم ساده لوح] خدا، چی میگذره؟

این خبر رو هم از سایت آفتاب بخونید:

مرد پستچی، مقابل اداره ی پست، خود را حلق آویز کرد

توی این مملکت چی داره میگذره؟ خدایا بسه!

مسافرت یک هفته ای به تبریز

از دوشنبه شب پیش، برای عروسی برادر وحید رفتیم تبریز و دیروز صبح زود رسیدیم تهران. دوباره برگشتیم توی دود و ترافیک و شهر پر از نامردی و …

توی این یک هفته ای که تبریز بودیم و خیلی خیلی هم خوش گذشت، همینطور یاد حرف امین می افتادم که برای مطلب آدمهای خوب گفته بود: «هنوز خیلیا هستن. خیلی» [وحید! این آدمهای خوبی که گفتم شامل تو نمیشن ها! زیاد خوشحال نشو! خونواده ات رو منظورم بود:دی]

دو شب رو توی خونه ی مادربزرگ مهربون وحید خوابیدیم. یه خونه ی با صفای قدیمی با گل و گیاه و حیاط دلنشین و حوض کوچولو گوشه ی حیاط و … خلاصه که کلی از خاطرات شیرین کودکی هام رو که توی خونه ی مادربزرگ خودم داشتیم [و کوبیدنش و دوباره ساختنش]، جلوی چشمام می دیدم. اینم چند تا عکس از خونه ای که توصیف کردم: (برای تسریع در بالا اومدن وبلاگ، عکسها رو در قسمت ادامه ی مطالب قرار دادم) ادامه خواندن مسافرت یک هفته ای به تبریز

نمیذارن آدم ساکت بمونه

آقا ما هی میخوایم ننویسیم، این مملکت گل و بلبل اجازه نمیده!

ایندفعه نوبت این ایران خودروی لعنتیه که بره رو اعصاب ما! قبل از مسافرت پدر و مادرم به شمال بود، مادرم ماشین رو برده بود برای سرویس ۴۰۰۰۰! ماشین رو تحویل گرفته بودند، ظهر زنگ زدند که بیاین ماشینتون رو ببرین، این کیلومترش ۳۹۹۵۰ هست، امداد خودرو قبول نمی کنه! ۴۰۰۰۰ که شد بیارین! مادرم هم گفته بود که ما داریم میریم مسافرت، از ۴۰۰۰۰ میگذره. یارو گفته بود که تا ۴۲۰۰۰ هم قبول میکنیم! حالا کیلومتر شده ۴۱۷۰۰ و مادرم دوباره برده ماشین رو نمایندگی ایران خودرو، اونجا ماشین رو تحویل گرفتند، حالا دوباره زنگ زدند که بیاین ماشین رو ببرین، کیلومترش از ۴۱۰۰۰ گذشته و امداد خودرو قبول نمی کنه! زنگ زدیم به یکی از مسئولین اون نمایندگی، یارو میگه اون بخشنامه ی قبلی بوده، این یکی مثل اینکه بخشنامه ی جدیدشونه، به ما ابلاغ نکرده بودند!!! ماشالله به اینهمه هماهنگی و پاسخگویی در دولت پاسخگوی مهرورز!
ثابت شده که در کشور ما، اینجور مواقع، فقط و فقط یک راه وجود داره: پاشیم بریم بازرسی ایران خودرو و اون نمایندگی، داد و بیداد و دعوا راه بندازیم، تا سه سوت مشکلمون رو حل کنند! این راه رو بارها توی ادارات دیگه و دانشگاه، شخصاً زیاد امتحان کردم. شما هم مشکلی پیدا کردید، حتماً اینکار رو انجام بدید

یه شب مهتاب …

یه شب مهتاب

ماه میاد تو خواب

منو میبره کوچه به کوچه

باغ انگوری، باغ آلوچه

دره به دره، صحرا به صحرا

اونجا که شبا، پشت بیشه ها

یه پری میاد، ترسون و لرزون

پاشو میذاره، تو آب چشمه

شونه میکنه موی پریشون …

——————-

بعد از حدود ۱۵ روز ننوشتن، دلم نیومد برای ۹ شهریور، سالمرگ «فرهاد مهراد»، چیزی ننویسم. خواننده، نوازنده و آهنگسازی که توی این کشور خیلی بهش ظلم شده. این روزها، توی رادیو و تلویزیون آهنگهای این مرد تنها رو خیلی پخش میکنند! یه کار بسیار کثیف …

سه سال پیش بود که اولین بار، درست و حسابی، آهنگهاش رو گوش دادم و بعد از یه مدت کوتاه، به خودم اومدم و دیدم که شبانه روز دارم به صدا و آهنگهای فرهاد گوش میدم! تازگیها هم خیلی وقت بود آهنگهاش رو گوش نکرده بودم، امروز به بهونه ی سالمرگش، نشستم و آهنگهاش رو از توی آرشیو آهنگهام درآوردم و …

مثل خیلی ها دیگه، عاشق «یه شب مهتاب» شده بودم.
این هم وبسایت رسمی اش: «فرهاد مهراد»

——————-

تا دم سحر، شهیدای شهر

با فانوس خون، جار میکشن

تو خیابونا، سر میدونا

عمو یادگار، مرد کینه دار

مستی یا هشیار، خوابی یا بیدار

مستیم و هشیار، شهیدای شهر

خوابیم و بیدار، شهیدای شهر

آخرش یه شب، ماه میاد بیرون

از سر اون کوه، بالای دره

روی این میدون، رد میشه خندون

یه شب ماه میاد …

——————————

بعدالتحریر: فوتوبلاگ جدیدم رو دارم راه اندازی میکنم. سر بزنید هر موقع وقت کردید: اینم لینکش