بالاخره خمیردندون ارکید استحقاقی دوران خدمت تموم شد. البته از دید من تموم شد، ولی هنوز اگه یه کمی فشارش بدی، ته مونده هاش هست.
شامپوی ارکید خدمت خیلی وقته تموم شده. با اون شامپو خیلی خاطره داشتم. توی حموم ساختمونمون توی پادگان بعد از فوتبالهای صبحگاهی با فرماندهان و غیره، همدم من بود و با هم بدبختیها کشیدیم از سرما و آخر سر هم بهخاطر سرما و دوش گرفتن با آب سرد قطرهای توی حموم با پنجرههای باز، قید فوتبال رو زدیم و شامپوی طفلکی فقط شد همدم من توی اتاقم توی پادگان کنار مانیتور و لیوان و فلاسک و قاشق چایخوری و چاقو.
اگه کسری خدمت نداشتم، باید همین روزا ترخیص میشدم، در واقع یکی دو روز دیگه بعد از چلوندن ۲ ماه کسری فوق لیسانس و محاسبهی ماههای ۳۱ روزهی خدمت ۱۸ ماهه و کسر ۲ ماه ۳۰ روزه و از اینجور محاسبات احمقانه.
خیلی سختی کشیدی توی خدمتت.
اما یادت نره از آزاده به خاطر همه ی لحظاتی که تو فهمیدی و نفهمیدی و اون ساپورتت کرده تشکر کنی. خیلی تشکر نکنی دوباره مجبور شه بره مرخصی 🙂
از این بگذریم، واکسای خوبی هم داشت. از سربازی داداشم ما تا سالها واکس اضافه داشتیم 🙂
حمید: ۲ ماه آموزشی رو که آزاده طفلکی به تنهایی مسئولیت حمل یاسمین و حمل بار سنگین زندگی رو به دوش میکشید. خیلی تشکر کردن هم باشه واسه بعد 😀
در مورد واکس هم اتفاقاً من هم خودم دو سه تا واکس اضافه دارم، هم به بابام دادم. فک کنم حالا حالاها ما هم داریم 😀
تموم شد، ولی اثراتش و خستگیش هنوز تو ذهنت هست 🙁
فکرشو نکن، یه دوره ای بود که باید می گذشت دیگه، خوب و بد تموم شد:*حالا دیگه از آزادی فقط باید لذت ببریم :*
حمید: آرههههه، همین که الآن آزادانه کنار همدیگهایم خودش یه دنیاس :-*