ضرورت نوشتن

این روزها فکرم خیلی مشغوله و در واقع، زیاد به «همه چیز» فکر می‌کنم. این همه چیز حتما چیزها و مسائل روزمره هم نیستند. از دغدغه های مربوط به زندگی شخصی (نحوه‌ی برخورد و موارد مربوط به زندگی با همسر و فرزند و خانواده‌ی درجه‌‎ی یک و دو و …، مسائل مالی و …) گرفته تا زندگی اجتماعی و خیلی مواقع هم دغدغه‌های ناشی از تاملات شخصی.

خوشبختانه در مسائل مرتبط با زندگی مشترک، به‌خاطر هم‎‌فکری خوب و مسالمت‌آمیزی که با آزاده داریم، سعی می‌کنیم همه‌ی دغدغه‌هامون رو با کمک هم بررسی کنیم و فکری براشون بکنیم.

اما یه سری فکرها هستن که ارتباط مستقیمی با زندگی مشترک ندارن و بیشتر به تاملات درونی و شخصی مربوط می‌شن. در مورد اینجور مسائل، سعی می‌کنم بخونم و فکر کنم. اما مثل مواقعی که نیاز داری که فهرست کارهای روزانه‌ت رو بنویسی تا بهشون نظم و ترتیب بدی، نیاز شدیدی حس می‌کنم به اینکه تفکراتم رو جایی بنویسم تا یه مقدار منظم بشن و بعدا که می‌خونم‌شون، سیر تفکر و احیانا تغییر خودم رو دقیق‌تر ببینم. مثلا وقتی نشستم مطالبی که قبل از انتخابات ۸۸ نوشته بودم رو خوندم، طرز فکر و اصلا فکرهای اون موقع برام جالب بود.

چندین و چند بار توی این یکی دو سال، چیزهایی به ذهنم رسیده که بنویسم، ولی نه حالش رو داشتم و نه خیلی مواقع وقتش رو!

نوشتن این حرفایی که تا اینجا نوشتم یا در آینده در این راستا می‌خوام بنویسم، اصولا برای کسی جز خودم ارزش خاصی نداره، ولی خب دلم خواست و اینجا نوشتم اینا رو.

جدی‌تر می‌خوام بنویسم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.