استفاده ابزاری از همه چیز

دوست دارم در مورد یه سری مسائل خیلی راحت و بی لکنت بنویسم! مثل این:

دو هفته پیش مسئله ای پیش اومد که یه جایی احضار شدم! جایی که احضار شدم رو بی خیال، اما دلیلش جالب بود! به خاطر اینکه حدود ۶ ساعت به خاطر یه مسئله کاری کنار یه همکار از جنس مخالف نشسته بودم! وقتی گفته شد که اون خانم مقنعه اش رفته بوده عقب و این چه وضعیه و از این حرفها، داشتم شاخ در می آوردم. گفتم: من تازه الآن متوجه شدم که اون خانم مقنعه اش رفته بوده عقب، چون اصلاً به مقنعه و وضعیت ظاهری اون خانم دقت نکرده بودم! اصلاً گیرم که مقنعه اش یه کمی عقب رفته بود، مگه عمداً اینکار رو کرده؟

امّا چند روز پیش، از یکی از کسانی که به جایی که احضارم کرده بود مربوط میشد، حرفی شنیدم که تا اعماق ته ام سوخت و خیلی خودم رو کنترل کردم که چیزی نگم و دعوا نشه! قضیه اینجوری بود که یکی از دوستان محض شوخی با شخص مذکور شروع کرد سر به سر گذاشتن و حرف به خونه خالی کشید! دقت کنید که من کوچکترین دخالتی در این بحث نداشتم. یهو شخص مذکور برگشت گفت: قابل توجه آقای حسینی!!! چیزهای دیگه ای هم گفت که دیگه شرم دارم اینجا بنویسم. اون لحظه از شدت عصبانیت خون جلوی چشمام رو گرفته بود و کم مونده بود بالا بیارم، گفتم که، خیلی خودم رو کنترل کردم که هیچی نگم. به قول وحید، من کلاً خیلی تحمّل دارم که این خزعبلات رو میشنوم و هیچی نمیگم!

نمونه های زیاد دیگه ای هم در سطح جامعه می بینیم. مثلاً وقتی بعضی از آقایون میگند زن نباید کفش پاشنه بلند بپوشه، چون صدای تق تق کفشش ممکنه شهوت مردان نامحرم رو تحریک کنه، فقط و فقط نشون دهنده ی اینه که اون طرف خودش ذهنش بیماره و فکر میکنه همه مثل خودش، با شنیدن حتی صدای تق تق کفش یک زن، شهوتشون تحریک میشه! یک مشت بیمار روانی شهوت ران …

یا وقتی روز ورود دانشجویان ورودی جدید به دانشگاه، میخوای جلسه ی معارفه بذاری تا بچه ها بیشتر با هم آشنا بشند و بفهمند قراره حداقل چهار سال در کنار چه کسانی زندگی کنند، آقایون اجازه نمی دهند و بعضی از خانمهای (ببخشید که لفظ خانم رو برای این بیماران روانی بکار بردم!) همفکر اون آقایون، دلیل این مخالفت رو اینطوری اعلام میکنند: «اصلاً چه دلیلی داره دختر و پسر بشینند با هم حرف بزنند؟ اگه اسم همدیگه رو بفهمند چه لذتی می برند؟ هان؟» !!! یک مشت بیمار روانی …

مسائل از این دست زیادند و همه هم خیلی هاشون رو دیدیم و شنیدیم و حتی تجربه کردیم، اما از این قضایا فقط و فقط به یه نتیجه میشه رسید: بعضی ها از زن و جنس مؤنث فقط یک چیز رو درک کرده اند، فقط یک چیز می فهمند، فقط یک چیز می بینند! کلاً رابطه ی همکار و همکار یا همکلاسی و همکلاسی یا هم دانشکده ای و هم دانشکده ای یا خیلی روابط دیگه براشون تعریف نشده! خودشون ذهنشون کثیفه، فکر می کنند همه مثل خودشون هستند. فقط زن رو به عنوان ابزاری برای تخلیه ی بعضی غرایز می پندارند، ابزار ارضای شهوانی! من که فکر نمی کنم اصل هیچ دینی اینقدر کثیف و احمقانه و سخیف باشه. اینه اون احترام و کرامتی که برای زن سفارش شده؟

3 دیدگاه در “استفاده ابزاری از همه چیز

  1. بیجه اعدام شد.اما جامعه ایی کم تغییر نکنه محکوم به تکرار.خیای از بیجه ها هم هیچوقت اعدام نمی شن.چرا که خیلی سر دراز داره و ……شاید یه وقت دیگه اومدم و نوشتم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.