بالاخره این یلدا بازی گریبان من رو هم گرفت! پژمان و علی عزیز، من رو هم به بازی دعوت کردند. بازی از این قراره:
خوب اینم ۵ نکته ی من: (ناگفته نماند که به احتمال زیاد این ۵ نکته رو یه نفر قبل از این می دونست!)
۱- در مورد تک تک افرادی که می بینم و باهاشون ارتباط برقرار می کنم – نه ارتباط در حد صحبت توی تاکسی، مثلاً ارتباطاتی که توی دانشگاه با بچه ها دارم، یه فایل توی مغزم براشون باز می کنم و از اولین تا آخرین حرکتشون رو توش ثبت می کنم. حجم فایلها هم روز به روز بیشتر میشند و البته بارها و بارها در طول یکی دو ماه به فایلهای هر نفر یه سری میزنم و نتایج بدست اومده رو تو یه فایل دیگه می نویسم
۲- موارد بالا با شدت خیلی بیشتر در مورد خودم انجام میشه. برای مثال، من هنوز بابت یه کار ساده ای که ۷ سالگیم کردم هنوز دارم خودم رو سرزنش می کنم. مورد اینجوری زیاده …
۳- همیشه از قدرت داشتن زیاد در حد خودم خوشم اومده اما از حفظش به هر قیمتی نه!
۴- یه جورایی فضولم! دست خودمم نیست ها! مثلاً وقتی دو نفر دارند با هم حرف میزنند و من کار دیگه ای دارم انجام میدم، ناخواسته!!! و در حالیکه دارم کارم رو به خوبی انجام میدم، گوشم به سمت صحبتهای اون دو نفر جلب میشه و یه موقعها هم نظر میدم در مورد حرفهاشون (D:)
۵- در شرایط عادی کار فرهنگی و سیاسی و صنفی رو شدیداً به درس خوندن ترجیح میدم، اما خوشبختانه در حال حاضر شرایطم عادی نیست و بخاطر همین هم بعد از ۷ ترم، تازه شروع کردم به درس خوندن
من این دوستان رو به یلدا بازی دعوت میکنم:
(آداماس و بیژن و مجید رو که پژمان دعوت کرده، پس من بقیه رو دعوت میکنم)
گاماس – مهدی – علی – حسین – کورش
————————————————-
بعداً نوشت:
هادی و حسین هم من رو به بازی دعوت کرده که ازشون ممنونم
linke Kourosh ro eshtebah neveshty !!!
چرا ننوشتی که از پژمان متنفری؟! شاید به خاطر این که من میدونم ننوشتی :دی ;پرانتز
هر چی میگذره دارم از این بابت که خیلی شبیه هم هستیم مطمئن تر میشم….
باور کن….
یه دو تا مورد از اونهایی که می خواستم ینویسم رو نوشتی……….
همین.
🙂
عجب ….
پس خیلی فضولی … !! فضول خان !