سه راه

« … سه ره پیداست.

نوشته بر سر هر یک به سنگ اندر،

حدیثی که ش نمی خوانی بر آن دیگر.

نخستین: راه نوش و راحت و شادی.

به ننگ آغشته، اما رو به شهر و باغ و آبادی.

دو دیگر: راه ِ نیمش ننگ، نیمش نام،

اگر سر بر کنی غوغا، وگر دم در کشی آرام.

سه دیگر: راه بی برگشت، بی فرجام … »

چاووشی – مهدی اخوان ثالث – فروردین ۱۳۳۵

————————————————–

راه سوم را منطقاً نمی پذیرم. راه اول را هم ننگ بر خودم می دانم. راه دوم را پذیرفته ام، اما می دانم وقتی سر بر کُنم، غوغا در زندگی ام و وجودم ایجاد خواهد شد [ یکی غوغایی خود ساخته و دیگری غوغایی دیگر ساخته، دیگرانی که سر بر کردگان را بر نمی تابند ] و وقتی دم در می کشم، آرامشی نمی یابم، غوغایم بیشتر می گردد و به مرز انفجارم می رساند

حال و روز خوشی ندارم! در این «شهر بی تپش» مانده ام، می خواهم «فغانی بر کشم»، ولی «باز می بینم صدایم کوته است» …

شاید باید به خودم بقبولانم که دم در کشم، غوغایم را خفه کنم و خودم را [و زندگی ام را و کسانی که همه ی زندگی ام هستند را] دریابم!

خسته ام!

3 دیدگاه در “سه راه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.