بازگشت غرور آمیز من!

اینطور که بوش میاد (و احمدی نژاد و بلر و اولمرت! نمیان)، قرار نیست به این زودیها من بتونم بک آپ! سایتم رو دانلود کنم و بدم به دوستان که بذارند روی یه سرور دیگه! بنابراین، من تحملم تموم شد و دوباره شروع می کنم به نوشتن! هر موقع مسئولین سرور کنونی سایت من، یاد گرفتند که چه جوری Resume Support رو به سرورشون اضافه کنند و من تونستم بک آپ رو دانلود کنم، اونوقت بیاند و تذکر بدند که «اگه هر چه سریعتر مطالب وبلاگت رو از حالت تند سیاسی!!! تغییر ندی، اکانتت suspend میشه!» حالا خوبه به قول بهزاد، تندی انتقادات من از سیستم مملکت، در حد روزنامه ی اعتماد ملی هم نیست که اینطوری میگند، اگه شدیدتر بود چی می خواستند بگند! حتماً تهدید به مرگ!!! این هم از توهّم خودبزرگ بینی بنده! :دی

البته این چند وقت اینقدر درگیر درس و پروژه بودم (برای اولین بار بعد از ۸ ترم تحصیل) که حتّی وقت نکردم وبلاگهای دوستان رو بخونم! باز هم البته که شروع کردم به خوندن و هر چه سریعتر همه رو میخونم!
این چهار هفته که اینجا هیچی ننوشتم، اینقدر اتفاقات عجیب و غریب دور و برم افتاده که اگه بخوام بنویسمشون، فکر کنم ۲۰-۳۰ تا مطلب اضافه بشه به وبلاگم! از شلوغی های دانشگاه و بازداشت غیرقانونی بچه ها گرفته تا احضار و بازداشت های مجدد زنان و معلمان، شدید شدن طرح برخورد با بدحجابی، سخنان گهربار رئیس جمهور، انتشار مجدد شرق و هم میهن، مذاکره با آمریکا، درگیریها در اقلید بخاطر همون سخنان گهربار رئیس جمهور، مصوبات درخشان مجلس، انتخابات فرانسه و ترکیه و … اونقدر زیادند که دیگه اصلاً حال فکر کردن بهشون رو هم ندارم! ناگفته نماند که به دلیل دستورات رسیده از مقامات بالا، فعلاً مطالب صریح سیاسی تعطیل می باشد! بزنیم توی یه خط دیگه، مثلاً اجتماعی، فرهنگی، هنری، علمی!!! مثل همین چند هفته که بجای خوندن خبرهای اعصاب خردکن توی اینترنت، ترجیح دادم بشینم و کتاب بخونم، از «مدیر مدرسه» آل احمد گرفته تا «زندگی، جنگ و دیگر هیچ» اوریانا فالاچی (که از امین گرفتمش!) …

نهایتاً اینکه، توی این هوای مطبوع نسبتاً گرم بهاری، هوا بس ناجوانمردانه سرد است دوستان! البته به فرموده ی دوستان و مقامات بالا، از این به بعد ما سعی می کنیم این سرما رو کمتر احساس کنیم. شاید بی بخار بودن و بی تفاوتی (رجوع شود به وبلاگ محسن) عامل خیلی از مشکلات جامعه ی ما هست و برای من هم خیلی عذاب آور و دردناکه، اما بالاخره آدم توی زندگیش اولویت هایی داره که من شدیداً اون اولویت ها رو به خیلی مسائل دیگه مثل نوشتن مطالب با درونمایه ی سیاسی ترجیح میدم! واسه ی همین هم از همه ی عزیزانی که از این به بعد به این وبلاگ میاند و مطالب قبلی (که شاید باب میلشون بوده) رو نمی بینند، عذر میخوام!

این هم یه عکس از اولین شب اولین فستیوال گروه نوازی دانشجویی که به همت کانون موسیقی دانشگاه صنعتی امیرکبیر در تالار اندیشه ی حوزه ی هنری سازمان تبلیغات اسلامی برگزار میشه. گروه مهتاب، از دانشگاه علمی کاربردی فرهنگ و هنر واحد ۴ تهران به سرپرستی وصال عربزاده که با اجازه از استاد وصال عزیز، کارشون متوسط بود. البته نمی دونم چرا عکسها دیده نمیشند، پس لینکش رو میذارم! اینهم لینکش: +

و این هم عکس هایی از پلی تکنیکی های دربند و ممنوع الورود شده.

پلی تکنیکی های دربند: از بالا سمت چپ: پویان محمودیان، مجید شیخ پور، مجید توکلی، احمد قصابان، بابک زمانیان و دکتر کیوان انصاری. البته عکس مقداد خلیل پور جا افتاده!

عکس دوم، پلی تکنیکی های ممنوع الورود: از بالا سمت چپ: علی صابری، عباس حکیم زاده، محمد اسماعیل سلمان پور، ابراهیم رحمانی، بیژن پور یوسفی، سجاد ویس مرادی و آخرین نفر هم بهزاد حیدری! البته آرمان صداقتی، محمد یوسف رشیدی و علی عزیزی که در این عکسها نیستند رو هم به این جمع اضافه کنید.

به امید آزادی همه ی دوستان دربندمان!

7 دیدگاه در “بازگشت غرور آمیز من!

  1. سلام
    دوست نادیده من
    از اینکه میبینم دوباره برگشتی خیلی خیلی خوشحالم.
    امیدوارم مثل همیشه قلمت در جهت حق و حقیقت بوده و موفقیت های روزافزون نیز در انتظارت باشد.

  2. سلام
    چه کار خوبی که دوباره مینویسیدفقط اینکه پینگ کنید بفهمیم هستین
    توصیه ای درباره رویه جدید کتاب خوندنتون دارم و اون اینه که حتما “یک مرد” اوریانا فالاچی رو هم بخونید(البته اگه ورژن اصلیش رو گیر بیارین)

  3. سلام
    دوباره نوشتنتون مبارک
    راستی من خیلی خبر ندارم میشه بگید که این دانشجوها برای چی دستگیر شدند؟
    ببخشیدالبته!

  4. حمید جان پاسخت رو در بلاگ خودم نوشتم تا ادامه بحث رو در اونجا پی بگیریم.البته جواب به پرسش تو، نیازمند یک بحث جداگانه و مفصل دارد که اگر فرصت داشتیم به آن می پردازیم.

  5. یه نکته اضافه کنم اون هم این که تعداد دانشجویان ممنوع الورود ژلی تکنیک دقیقا ۲۱ نفر شده و فقط عکس بعضی هاشون رو بالا می بینیم.

  6. درود به شما.از اینکه دوباره تصمیم به نوشتن گرفتی خرسند شدم.قبلا بهت سر زده بودم.
    از اینکه در بحث من شرکت کردی و نظر دادی ممنونم.امیدوارم باز هم تبادل نظر کنیم و با یاری یکدیگر راهگشای پیشرفت توده خود باشیم.میدانم سهم ما،در این میان ناچیز است؛ولی باید هر کدام تا جاییکه در توان و اندیشه داریم در جهت مقابله با عقب ماندگی بکوشیم.

    حمید: اما حدّ این تلاش ما کجاست؟ آیا باید برای کسانی که غوطه ور در جهلند هم از جان و زندگی مان بگذریم؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.