تداوم اصلاحات در آینده؟!

خانم سمیه توحیدلو، بحث خوبی را در وبلاگشان آغاز کرده اند پیرامون مسائلی (فعلاً) کلّی در باب اصلاحات، انتخابات، خواسته های مردم و سیاست هایی که به نظر می رسد بهتر است اصلاح طلبان در آینده در پیش بگیرند. حتماً مطالب مطرح شده توسط دوستان را در وبلاگ ایشان پیگیری کنید. قطعاً به موارد جالب و نویی برخورد خواهید کرد.

خانم بنفشه بابایی (پرده نشین) هم برای یکی از مطالب من نظری گذاشته بودند مبنی بر اینکه ما جوان ترها (نسبت به قدیمی ترهای دانشگاه ها) هم پیرامون این مسئله بنویسیم تا تفکر گروه های دیگری هم وارد قضیه بشود.

ما هم گفتیم به چشم! چهارشنبه از همسفر گرامی اجازه گرفتم تا این مطلب را اینجا بگذارم. البته از سایر دوستان هم می خواهم که مطالبی در این زمینه بنویسند. خصوصاً محسن، مهدی، امین، ابوذر، پژمان، علی، مریم، بهزاد، سید و علی هنری. دوستان دیگر را نام نبردم، چون از سبک وبلاگشان می شود فهمید که چندان حال و حوصله ی نوشتن مطالب طولانی را ندارند. اما اگر بنویسند ما هم استفاده می کنیم. خلاصه که هر کدام از دوستان، دیگران را هم به نوشتن در این مورد تشویق کنند تا به یک جمع بندی در مورد نظرات کسانی که تقریباً با کلیت دیدگاه هایمان همسو هستند، برسیم.

۱- مردم ما چه می خواهند؟

با توجه به فضای بسته ی فرهنگی – سیاسی – اجتماعی دوران ۸ ساله ی دولت هاشمی رفسنجانی و با نگاهی به شعارهای مبتنی بر «توسعه ی سیاسی» خاتمی، اولین نتیجه ای که می توان از آرای مردم در دوم خرداد گرفت این است که «مردم معمولاً به کسی رأی خواهند داد شعارش بر خلاف وضعیت موجود باشد»!

همینطور می توان با توجه به دور بودن چند ساله ی خاتمی از حکومت (قبل از خرداد ۷۶) و شاید شنیده هایی درباره ی استعفای وی از وزارت ارشاد به دلیل فشارهای وارده، به مورد دیگری رسید: «مردم به کسی رأی می دهند که نماد حکومت نباشد یا حداقل نسبت به دیگران، ناشناخته تر باشد!». خاتمی در برابر ناطق نوری که نماد تمام عیار حکومت و حمایت حکومتیان و رسانه ی ملّی و دستگاه های تبلیغاتی دولتی بود، پیروز انتخابات شد.

دولت اول خاتمی با شعار توسعه ی سیاسی وارد کارزار شد و از همان روزهای اول، با بحران های شدید سیاسی (که به نظر من ناشی از همان شعار بود!) مواجه گردید. قتل های زنجیره ای و حوادث کوی دانشگاه، دو نمونه از این بحران ها بودند. دستگیری های پی در پی فعالان سیاسی و فرهنگی، نشان دهنده ی ناکامی احتمالی خاتمی و یارانش در به نتیجه رساندن شعار توسعه ی سیاسی در «کوتاه مدت» بود. بر کلمه ی کوتاه مدت تأکید می کنم، چون همواره دیده ایم که مردم از افراد و شعارهایشان، انتظار «شق القمر» ی فوری دارند. یعنی «ما به عنوان مردم»، بردباری در رسیدن به خواسته هایمان را چندان فرا نگرفته ایم.

فکر می کنم بر همین مبنا بود که رویکرد دولت دوم خاتمی، بیشتر مبتنی بر «توسعه ی اقتصادی» بود تا توسعه ی سیاسی. البته فکر می کنم رأی مردم به خاتمی در ۱۸ خرداد ۱۳۸۰ هم نه از سر توجه به شعار توسعه ی اقتصادی او، که برای «نه» گفتن به نمادهای حمایت حکومتی یا نماد چپاول از دید مردم، «دکتر جاسبی»، دست به دامان خاتمی شدند.

تا حدود پایان دوره ی دوم خاتمی، عامه ی مردم هنوز طعم توسعه ی اقتصادی را به وضوح نچشیده بودند. برای نمونه، بورس اوراق بهادار، جان تازه ای گرفته بود، اما این قضیه و پیامدهای مثبت آن، از سوی عامه ی مردم (که معمولاً سرنوشت نهایی انتخابات را رقم می زنند) به خوبی درک نشده بود. شاید اگر دولتی پس از دولت دوم خاتمی بر سر کار می آمد و سیاست های اصولی اقتصادی را در پیش می گرفت، کم کم نتایج شعار خاتمی و تلاشهای دولت دوم او در سر و سامان دادن به وضع اقتصادی، در متن جامعه و عامه ی مردم درک می شد. پس اصولاً عامه ی مردم در انتخابات بعدی به کسی رأی می دادند که شعار اقتصادی مناسب تری داده باشد. کروبی و احمدی نژاد، به دلیل اینگونه شعارها، آرای بالایی را به خود اختصاص دادند. اما در نهایت مردم به کسی رأی دادند که به نظرشان، مثل هاشمی «نماد حکومت نبود» و «شعارهایش نیز بر خلاف وضعیت موجود» (مشکلات اقتصادی – معیشتی مردم) بود. یعنی نتایج انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶، در ۳ تیر ۱۳۸۴ نیز متجلّی شد.

۲- چرا اصلاح طلبان نسل دوم ندارند؟

اصولاً اکثر کسانی که به دنبال خاتمی، شعار اصلاح طلبی سر دادند، نیروهای امنیتی و تمامیت خواه سالهای آغازین انقلاب بودند. واضح است که یک تمامیت خواه، حاضر نیست به این سادگی ها قدرت را به شخص دیگری واگذارد و خود به عنوان مشاور، دور از صحنه ی مستقیم حکومت، به نیروهای حتّی همسو با خود کمک کند. در واقع به نظر من، اصلاح طلبان حکومتی، بیشتر به دلیل بازگشت به حکومت و انجام تسویه حساب های شخصی (همانطور که در مجلس ششم اتفاق افتاد)، شعارهای مردمی سر داده بودند تا بخاطر حاکمیت مردم. تکرار می کنم: کسی که خود ناقض اولیه و اصلی حاکمیت مردم بر سرنوشتشان بوده، به این سادگی ها نمی تواند دست از تفکرات قبلی خود بردارد. نمونه هایش را در اظهارات برخی اعضای ارشد جبهه ی مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، در قبال جنبش مظلوم دانشجویی شاهد بودیم و هستیم. پس اساساً ایجاد نسل دوم اصلاح طلبان بسیار دشوار می نماید. پس قطعاً باید به دنبال راه های دیگری برای بقای اصلاح طلبان بود. البته اصلاح طلبان واقعی که انصافاً در بین جوانان همان احزاب اصلاح طلب حکومتی کم نیستند! البته فکر می کنم برای ایجاد نسل دومی از اصلاح طلبان، حرکتهایی مانند سمت دادن های احمدی نژاد و نزدیکانش، به جوانانی مانند «مهرداد بذرپاش»، با آن شدّت! چندان مورد قبول نباشد. به هر حال در این مورد، راه چاره ای به نظر من نمی رسد تا بیان کنم. آیا شما راه حلّی به نظرتان می رسد؟

۳- مشکلات مهم دیگر

همانطور که خیلی از دوستان دیگر هم نوشته اند، ارتباط اصلاح طلبان تا به حال بیشتر با سطوح تحصیلکرده و فرهنگی جامعه و تفکر حاکم بر عامه ی تأثیرگذار، بیشتر تفکر محافظه کاری و پوپولیستی بوده است. بنابراین نباید با تصور اینکه قشر تحصیلکرده، به تنهایی می تواند مسیر انتخابات را تغییر دهد، اشتباهات انتخابات ۳ تیر را تکرار کرد. باید ارتباط با عامه را بیشتر کرد و جهت دهی آرای آنها را در اولویت قرار داد.

جمع بندی

با توجه به خواسته های اولیه ی مردم از یک کاندیدا (چه مجلس، چه شورا و چه ریاست جمهوری)، در انتخابات های بعدی، باید حول «شعاری از جنس توده های مردم» فعالیت کرد که اکثریت حاکم فعلی، در قبال برآورده کردن آن عاجز مانده است. تا کی مردم باید دنباله رو شعارهای کاندیداها باشند؟ چرا کاندیداها شعار از جنس مردم ندهند؟ البته در این راه، نباید اسیر جوّ پوپولیستی شد و شعارهایی داد که از پس آنها بر آمدن، به مشکل بزرگ ما تبدیل شود و انتخابات های بعد را مجدداً به رقبا واگذار کنیم.

بعدالتحریر: این را هم به جمع بندی باید اضافه کنم که به نظرم تنها راه تداوم اصلاحات و همراه نمودن مردم با آن، پیشروی با خواسته های مردم است. یعنی باید به سمتی پیش رفت که درصد بالایی از اقشار جامعه (و نه فقط بخش الیت و به اصطلاح نخبه ی آن)، نیازها و خواسته های خود را در شعارها و اعمال و فعالیتهای اصلاحی و اصلاح طلبانه ببینند. مجدداً تکرار می کنم که نباید منتظر باشیم که مردم به دنبال شعارهای ما حرکت کنند! این «ما» ی مدّعی اصلاح طلبی هستیم که باید اعمال و رفتارمان را بر طبق خواسته های روزمره و واقعی زندگی مردم پیش ببریم و خواسته های مدرن تر و فراتر از زندگی روزمره ی مردم را نیز در کنار این حرکتها محقق کنیم. در این صورت است که مردم با دیدن افرادی با خواسته هایی از جنس خودشان، با حرکت اصلاحی و اصلاح طلبان واقعی همراه خواهند شد.

11 دیدگاه در “تداوم اصلاحات در آینده؟!

  1. khob nemidooanm az koaj shoroo konam ama mamad kahli band fagaht ye soopap etminan bood chon inghadar shoja’at ya orze nadasht ke hadeagahl bege mikahm be in daleyl estefa bedam

    badehsma ke………..na velesh kon adami ke fagaht be tipesh berese va fagaht ye seri ahrf ebzane aslan nemikahm vasash vaghtmao talf konam!!!!mitoone bere bedarak

    felan bbaye

    حمید: چون خیلی منطقی و مستدل نظر داده بودی، جوابت رو نمیدم!

  2. من حتی یادم رفته غالبو با قاف می نویسن نه غین، بعد حالا بگو مطلب سیاسی بنویس :دی

  3. یعنی چی قابل قبول نیست؟ اونقدر در زمینه ی سیاست پخته نیستم که بتونم بعد تازه تری از قضیه رو ببینم. هر چی فکر می کنم همین حرفای شماست فقط با لحن و کلمات و غالب متفاوت. حالا می گی بنویسم؟

    حمید: ۱- مگه من پخته بودم که نوشتم؟
    ۲- توی مطالب با درونمایه های سیاسی، خداییش تو از همه بهتر می نویسی! پس بنویس!

  4. حمید راستش حالا که دارم اینو می نویسم هنوز مطلبت رو کامل نخوندم، چون ترسیدم حرفات رو نقد خودم تاثیر بذاره، بشه حرفای خودت، در مورد کامنت های ۴ و ۵ هم باید بگم مردم ما اصلا به اینجور کارا کاری ندارن، تو هی گلوی خوذت رو جر بده که آقا اصلاحات اینطوریه یا اونطوریه، مردم به کسی رای می ده که بدونه معاشش رو تامین می کنه، حالا این شخص داره راست می گه یا نه شعار تبلیغاتیه، مردم به اینش کار ندارن. اینم که بگی باید کار کرد درست بشن با نقد اصلاحات نمی شه، باید فرهنگ سازی کرد، چیزی که تو مثلا فرانسه نهادینه شده، این کار هم تا زمانی که مردم هشتشون گرو نهشون نمی شه. پس تا زمانی که یکی بیاد به خاطر مردم کار کنه، این کار طول می کشه و شانسی انتخابات داریم. البته اینا یه جور تکرار حرفای خودمه به یه زبون دیگه.

  5. سلام. حمید جون خسته نباشی. پسر مگه تو امتحان نداری؟ مگه گزارش شیوه نداری؟ ها؟
    خیلی خوب بود. خسته نباشی. ولی یه چیزی بگم؟ همه ی حرفا رو زده بودی، من دیگه چی بگم؟ حرف تازه ای برا گفتن ندارم برا همین اگه اجازه بدی ننویسم :پی

    حمید: امتحان که دارم، گزارش هم باید بنویسم (که نوشتم!)
    اما اینکه میگی چیزی ننویسی رو اصلاً نمیشه قبول کرد! این همه نوشته اند، هر کدوم از یه زاویه به قضیه نگاه کرده اند. شاید تو هم زاویه ی جدیدی رو نشون بدی

  6. در مورد صحبتت باید بگم که من این نظر رو قبول دارم و در نوشته اولم هم که برای ساحل سلامت نوشتم به این نکته اذعان کردم که ما بلد نیستیم که حرف مردم رو بفهمیم و حرفمون رو بفهمونیم.پس با شما اختلاف نظری ندارم فقط اینکه ما باید حرف و خواسته مردم رو بفهمیم و در اون راستا بلد باشیم بشیم که حرفامون رو چه شکلی بزنیم در این راه شاید لازم باشه که مردم رو با نحوه حرف زدنمون آشنا کنیم ولی نباید به هیچ وجه در زبان سنتی و عامیانه مردم غرق شد که اگر این اتفاق بیفته ما به شعارسازی جریانهای حامی پوپولیسم نزدیک شدیم.

    حمید: من همزبان شدن با زبان مردم رو به عنوان یک راه فرضی در نظر گرفتم که شاید بتونه جوابگوی نزدیک شدن مردم و بخشی از اصلاح طلبان بشه! کاملاً هم قبول دارم که ممکنه در نهایت اصلاح طلبی رو به ورطه ی پوپولیسم بکشونه. اما واقعاً هیچ راه دیگه ای برای این مسئله به نظرم نرسید! دلیلش هم اینه که می بینم بعد از ۸ سال فریاد اصلاح طلبی و سعی برای گفتن سخنان مردم در قالب سخنان رفرمیستی، مردم به سادگی این اصلاح طلبی رو پس زدند! درسته که باید تدریجی اصلاح طلبی رو پیش برد، کاملاً هم این حرف رو قبول دارم! اما فکر نمی کنید بعد از ۸ سال، گفتمان اصلاح طلبی باید ذره ای در بین مردم باب میشد؟
    در واقع هدفم از گفتن همزبان شدن با مردم، بیشتر این بود که نقدهاش رو بشنوم و بخونم، در واقع نقدهاش به میون بیاد تا شاید بشه از بین این نقدها و راه حل های جدید، راه حل مناسبی برای حل مشکل ناهمزبانی مردم و اصلاحات پیدا کرد!

  7. ممنون از زحمتی که کشیدی
    نقدی به نوشته ات وارد میدونم و اونم اینه که درسته که ما میخوایم با مردم نزدیکتر ارتباط داشته باشیم ولی یک اصلاح طلب نباید در مردم حل بشه منظورم اینه که ما میخوایم به مردم نزدیک بشیم چون فکر میکنیم که مطالباتشون رو میتونیم در قالبهای رفرمیستی که مد نظرمون هست پیاده کنیم و این البته به هوشیاری بی حد و ارائه یک الگوی کاری مشخص و استفاده از خود همین مردم نیاز داره به عبارتی ما که دغدغه اقتصاد و فرهنگ و اجتماع و سیاست رو داریم و به مردم هم خرده میگیریم باید بلد بشیم حرفهامون رو بفهمونیم و حتی آموزش بدیم
    منتظر نوشته دوستانت هم میمونیم امید که به نتایج خوبی برسیم

    حمید: حرفتون رو کاملاً قبول دارم! اما فکر می کنم این قضیه زمانی صادقه که ما تونسته باشیم حرفمون رو به مردم بفهمونیم! من با توجه به شرایط کنونی جامعه و ارتباط اونها با اصلاح طلبی و اصلاح طلبان، اینطور گفتم که فعلاً باید خودمون رو به مردم نزدیکتر کنیم و بعد، حرفهای خودمون رو در قالب اونها بزنیم. یعنی باید حس کنند که حرفهایی که زده میشه، از طرف کسانی هست که دردشون رو می فهمند، زبونشون رو می فهمند. بعد اونها هم سعی خواهند کرد که زبون ما رو بفهمند. اما فکر میکنم اگر بخواهیم منتظر باشیم که با تمام تلاشی که می کنیم، مردم زبون ما رو می فهمند، همون بلایی سرمون میاد که توی انتخابات ۳ تیر اومد! یعنی ما منتظر نشستیم که حرفهایی که زدیم و تلاش کردیم به مردم بفهمونیم، نتیجه داده باشه، در حالیکه دیدیم اصلاً اینطور نبوده و الآن هم که با مردم حرف می زنیم، می بینیم که چندان تأثیری روشون نداشته. پس ممکنه این وضعیت به راحتی ادامه پیدا کنه و ما باز هم قدرت رو خیلی راحت به رقبا ببازیم! وقتی هم که قدرت رو به رقبا باختیم، دیگه به این راحتی ها نمیشه با مردم حرف زد، حتی اگر دوباره قدرت رو بدست بیاریم! در واقع مردم دیگه حرفهای ما رو گوش نخواهند کرد و فقط به دنبال این هستند که یک نفر مثل خودشون حرف بزنه و دردهایی که رقبا براشون بوجود آوردند رو براشون کم کنه و مشکلاتشون رو حل کنه! نمی دونم منظورم رو درست رسوندم یا نه! اما باز هم اگه در این مورد صحبتی داشتید (که حتماً دارید)، باز هم در خدمتم برای پاسخگویی!

  8. ممنون از اجابت دعوت. خوب بود. لطفا ادمه دهید و خودتان پیگیر دعوتهایی که کردید باشید شاید بشود به جمع بندی خوبی رسید.

  9. به نظر من بزرگ ترین اشتباه اینه که تو این انتخابات روی رای طبقه پایین جامعه حساب کنیم چون اونها در هر حال رای نمی دن. باید سعی کرد رضایت طبقه متوسط جامعه رو فراهم کرد.

    حمید: اتفاقاً من کاملاً بر عکس فکر می کنم! طبقه ی پایین جامعه به صورت سنتی، تقریباً در تمامی انتخابات ها شرکت میکنه. دلایل مختلفی هم داره. کسی که کارمند ساده هست، در صورتیکه در انتخابات شرکت نکنه، با مشکل مواجه میشه. یک پسر از خانواده ی پایین جامعه که سرباز هست، به خاطر اینکه مشکلی براش پیش نیاد، در انتخابات شرکت میکنه. حتی اگه رای سفید داخل صندوق بندازه. پس باید روی همه حساب کرد. چه پایین جامعه و چه قشر متوسط جامعه. اتفاقاً مدت زیادیه که قشر متوسط جامعه ی ما دچار بی تفاوتی شده و در انتخابات بصورت پیش بینی شده و مداوم شرکت نمی کنه. پس باید روی اونها هم کار کرد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.