امام خمینی از دید من (۱)

ابوذر توی کامنت مطلب قبلی، پیشنهادی داده بود مبنی بر اینکه بیاییم و یه مطلب در مورد امام خمینی بنویسیم و نوع نگاهمون رو نسبت به رهبر انقلاب سال ۵۷ ایران بگیم. مدتها بود دنبال بهونه ای بودم تا چنین مطلبی بنویسم، حالا که سالروز فوت امام هست و ابوذر هم این پیشنهاد رو داده، بهترین موقع بود که این مطلب رو بنویسم. فقط چون کلیاتی از مطلبی که قرار هست بنویسم، توی این یکی دو روزه توی ذهنم شکل گرفته، احتمال اینکه مطلبم پراکنده گویی توش زیاد باشه وجود داره! به همین خاطر به بزرگی خودتون ببخشید!

———————————————————————

مسلماً مردی که تونست میلیون ها ایرانی رو همراه خودش کنه و به گواه تاریخ، بزرگترین انقلاب مردمی جهان رو به راه بیندازه و رهبری کنه تا به سرانجام برسه، شخص بزرگی بوده است. [منظورم از سرانجام، عاقبت به خیر شدن نیست! فقط وقوع موفقیت آمیز اون انقلاب مدّ نظرمه!]

خاطرات زیادی از امام توسط نزدیکان و اطرافیانشون نقل میشه که مطمئناً برای خیلی ها قابل قبول نیست و دلیلش هم واضحه: وقتی کسی رو به هر دلیلی دوست نداشته باشی یا قبول نداشته باشی، هر چقدر هم در وصف خوبی اون شخص صحبت بشه، به سختی میتونی قبول کنی اون اوصاف رو، چه برسه به اینکه کسانی که اون اوصاف خوب رو توصیف می کنند، نزدیکان اون شخص باشند! اما اگه خوب بگردیم، مطمئناً خاطراتی و نقل قولهایی هم پیدا می کنیم که افرادی که امروز خیلی از حکومت و دولت دور هستند، از امام تعریف کرده اند و نشون دهنده ی بزرگی و انسانیت ایشون هست.

در این شکّی نیست که وقتی یک نفر، رهبری یک جنبش رو به عهده میگیره،  هر اتفاقی که توی اون جنبش بیفته، به پای رهبر اون جنبش نوشته میشه. اما اگر بیشتر دقت کنیم و روند حرکتی هر انقلاب و هر جنبشی رو ببینیم، میشه دید که دیگران و اطرافیان اون رهبر جنبش، خیلی بیشتر از رهبر جنبش، در قضایا دخالت می کرده اند و رهبر هم به دلیل اعتمادی که به اطرافیانش داره، عمل اطرافیانش براش به نظر درست میاد. حالا در نظر بگیریم وقتی رو که به دلیل تقسیم وظایف در نهضت و جنبش [که امر کاملاً بدیهی و قابل قبولیه]، کارهای نادرستی هم در قسمتهای دیگه ی اون نهضت انجام میشه و به رهبر جنبش طوری نشون داده میشه که همه چیز کاملاً صحیح و درست داره پیش میره. ممکنه با خوندن این پاراگراف، خیلی ها برآشفته بشند که این حرفها، عذر بدتر از گناهه و رهبر نهضت باید به همه جای نهضت تسلط داشته باشه و از همه چیز باخبر باشه. اما به نظرم اینطور نیست! درسته که رهبر یک نهضت و یک انقلاب، باید کنترل و تسلط بر نهضتش داشته باشه، اما هیچ وقت هیچ رهبری نمی تونه ریز مسائل رو دنبال کنه؛ که اگر این کار رو بکنه، وقتش رو تلف کرده و از سیاست گذاری کلی برای جنبش و نهضتش باز می مونه! من حق اعتراض به اتفاقات پیش اومده در یک جنبش و در کل در یک جامعه رو بدیهی میدونم و به نظرم، وظیفه ی رهبر اون جنبش و جامعه است که با مطلع شدن از مشکلاتِ پیش اومده، دستور رسیدگی و پیگیری هر چه سریعتر و صحیح تر اون مشکل رو صادر کنه و البته تا انتها هم با پیگیری از طرفین قضیه، به حل اون مشکل کمک کنه؛ که البته در خیلی از موارد، اگر پیگیری کرده باشیم، می بینیم که امام دستوراتی مبنی بر پیگیری اون مشکل صادر کرده بودند و اگر ایشون رو مداوم در جریان قضیه می گذاشتند، مشکل تا حد خوبی حل میشده! یه نمونه اش مسئله ی دستگیری «داریوش فروهر» بوده که به گفته ی «موسوی تبریزی»، دادستان اون موقع، به محض اینکه امام از این قضیه خبردار میشند، دستور میدند که فروهر آزاد بشه و فروهر هم آزاد میشه! حالا اگر مصادیقی هستند که به نتیجه نرسیده اند، باید دقیقتر قضیه رو بررسی کرد و دید که چه شده که مثلاً دستوری که امام داده اند، منجر به حل مناسب مسئله نشده یا اگر مسئله ای بوده و امام نظری نداده اند و دستوری برای حل مشکل نداده بودند، باید خوب بررسی بشه که کجای قضیه گیر داشته!

یه مثال ساده که همین الآن به ذهنم رسید رو در مورد پاراگراف قبل بگم: یه دانشکده با حدود ۶۰۰ دانشجو، توی دانشگاهی با حدود ۷۰۰۰ دانشجو، توی شهری با ده ها دانشگاه، توی کشوری با صدها شهر، یه جامعه ی خیلی خیلی کوچیک به حساب میاد. این دانشکده ای که گفتم، دانشکده ی خودمون بود: دانشکده ی مهندسی کامپیوتر و فناوری اطلاعات دانشگاه صنعتی امیرکبیر تهران! اواخر سال ۱۳۸۵ بود. یه پرینتر برای سایت دانشکده خریداری شده بود به قیمتی حدود ۱ میلیون تومان! کلّی منّت سر دانشجوی بدبخت دانشکده گذاشته میشد که دیدید براتون پرینتر خریدیم؟ دیگه چی میخواید؟ دو سه ماه گذشت و این پرینتر محترم، فقط محض دکور، توی سایت تعبیه شده بود و از پرینتر قدیمی سایت استفاده می کردیم که روز به روز زهوار در رفته تر میشد! هر موقع هم به مدیریت سایت تذکر می دادیم که زودتر باید پرینتر جدید رو راه بندازید، میگفت آخر همین هفته راه میفته! چند روز گذشت و پرینتر راه اندازی نشد! رفتم سراغ مدیر امور مالی – اداری دانشکده. از نبود پرینتر سالم انتقاد کردم و اون بنده خدا هم از انتقاد من کلی متعجب شد! گفت که مدیر سایت دائم از وضعیت گل و بلبل سایت تعریف میکنه و اینکه پرینتر دو ماهه که راه اندازی شده و همه دارند استفاده می کنند! بهش گفتم که همین الآن با من تشریف بیارید سایت دانشکده تا بهتون نشون بدم که هیچ خبری از پرینتر جدید نیست! شاکی شد و با دیگران تماس گرفت! اونها هم تأیید کردند که وضعیت سایت از قول مدیر سایت، خیلی عالیه و همه هم راضی هستند! چند روز بعد، پرینتر جدید راه اندازی شد و خدا رو شکر، هنوز هم هیچ مشکل خاصی با این پرینتر پیدا نکرده ایم. حالا شما در نظر بگیرید که توی دانشکده ای به این کوچیکی، وقتی تقسیم وظایف صورت گرفته و یکی درست کارش رو انجام نمیده، ممکنه اون شخص وضعیت رو برای رده های بالاتر کاملاً وارونه ترسیم کنه. البته این رو هم بگم که به نظرم رده های بالاتر، باید مداوم پیگیر مسائل باشند. این نمونه، یک دانشکده بود که رابط بین دانشجو و تیم مدیریتش، شورای صنفی و معاونت دانشجویی و مسئولینی مثل مدیر سایت هستند که در یک رده قرار دارند. یعنی حداکثر دو لایه برای این ارتباط وجود داره که تازه یک لایه اش، نماینده ی خود دانشجوهاست!

حالا در نظر بگیرید یک حکومت رو که برای ارتباط مردم و مسئولان عالی رتبه اش، چندین لایه وجود داره و حتی یک نفر در یکی از این لایه ها، کارش رو به خوبی انجام نده، همه چیز بهم میریزه! توی پرانتز بگم که حرکتهایی مثل حرکتهای رئیس جمهور، که شخصاً به دهات کوره ها میره تا حرف مردم رو از نزدیک بشنوه و قول حل مشکل میده رو به هیچ وجه تأیید نمی کنم. اولاً به این دلیل که دلیل این حرکتها رو چیز دیگه ای جز خدمت به مردم می دونم و ثانیاً اینکه اینهمه دفتر و دستک شورای شهر و روستا، شهرداری، دهیاری، فرمانداری، استانداری، نماینده ی مجلس و … برای همین اطلاع رسانی به مقامات بالاتر باید استفاده بشه و باید طوری این لایه بندی ها و سیستم اداری رو درست کرد که خود مردم اگه از یه مسئول ناراضی بودند و به حداکثر دو سه مقام بالاترش مراجعه کردند، مشکلشون حل بشه و لازم نباشه مستقیم برند سراغ رئیس جمهور، نه اینکه رئیس جمهور بره سراغ ملت!!!

پس اگر مشکلات حادی بوده اند که امام دستور پیگیری می دادند و به نتیجه نمیرسیده یا حتی مشکل به گوش امام نمی رسیده، مشکل از رده های پایین تر بوده که البته اونها هم از خود مردم بوده اند که حالا به پست و مقامی رسیده بوده اند! شاخ و دم که نداشته اند و از ما بهتران هم که نبوده اند! حالا این پست و مقام رو مستقیماً از رأی مردم گرفته باشند یا با واسطه از رأی مردم! بهر حال اونها هم از خود مردم بوده اند! پس در نهایت مشکل به خود مردم برمی گرده …

خیلی طولانی شد این مطلب! تا همینجاش رو هم اگه خوندید، خیلی لطف کردید. اگه حال داشتید، ادامه اش رو توی مطلب بعدی بخونید

0 دیدگاه در “امام خمینی از دید من (۱)

  1. من قبول دارم که شخصیت امام خیلی بزرگ بوده و شاید مناسب ترین فرد برای رهبری، اما دو چیز رو از یاد نبر، یکی اینکه انقلاب ایران نتیجه روشنگری دکتر شریعتی بود که امام به عنوان وارث به ثمر رسوند، پس نمی شه پیروزی انقلاب رو فقط به حساب امام بذاری، و دو اینکه، این ضعف رهبر و یا مدیره که زیر دستاش درست اطلاع رسونی نمی کنن، همان طور که تو ددانشکده ضعف مسئول امور مالی بوده که مسئول سایت بهش دروغ می گفته. اما بهر حال منکر این واقعیت نمی تونیم بشیم که شخصیت امام یک شخصیت کاریزماتیک بوده و شاید تنها کسی بوده که میراث دکتر شریعتی رو می تونست جمع و جور کنه.

  2. ممنون که دعوتم رو قبول کردی. من هم تقریبا موافقم. فقط اونجا که گفتی کارهای خوب و بد بقیه به اسم رهبر نوشته می شه، قبول دارم اما به نظرم در مورد انقلاب ایران به دلیل شخصیت و بزرگی امام (یعنی حتی اینکه در زندگی شخصی هم آدم بزرگی بوده و می تونه الگو باشه، یا در تدریس هم استادی عالی محسوب می شده، یا در دوران طلبگی هم طلبه ای ممتاز بوده و و به باهوش بودنش هم خیلی ها تأکید کردن و …) واقعا بیشتر خوبی ها از خود امام بوده و هرجا هم که اشتباهی صورت می گرفته تا خبرش به امام می رسیده اصلاح می شده یا خودش نسبت به قضایا برخورد هایی می کرده که نتایج مثبتی داشته. (منظورم این نیست که امکان اشتباه نیست و اشتباهی صورت نگرفته اما نقش خود امام رو پررنگ تر می دونم)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.