امام خمینی از دید من (۳)

میخواستم در بخش سوم (و البته آخر) از مطالبم در مورد امام، در مورد تصمیمات و نظرات جالبی که داشته اند بنویسم. میخواستم از فتاوای جالبی که داشته اند، از نظراتی که مثلاً در مورد موسیقی در صدا و سیما، جداسازی دختر و پسر در دانشگاه و … داشته اند بنویسم، اما با خوندن شماره ی قبل شهروند امروز [۱۲ خرداد ۱۳۸۷ – شماره ۴۹]، بهتر دیدم که چیزی ننویسم تا دوباره نویسی نباشه! خیلی خوب و مفیده مطالبش، حتماً بخونید شهروند امروز رو.

فقط می مونه جواب نظرات که خیلی ها نظرشون رو حضوری گفتند، از کسانی هم که اینجا نظر داده اند، فقط یه مقدار روی نظر امین حرف دارم:

امین : من قبول دارم که شخصیت امام خیلی بزرگ بوده و شاید مناسب ترین فرد برای رهبری، اما دو چیز رو از یاد نبر، یکی اینکه انقلاب ایران نتیجه روشنگری دکتر شریعتی بود که امام به عنوان وارث به ثمر رسوند، پس نمی شه پیروزی انقلاب رو فقط به حساب امام بذاری، و دو اینکه، این ضعف رهبر و یا مدیره که زیر دستاش درست اطلاع رسونی نمی کنن، همان طور که تو دانشکده ضعف مسئول امور مالی بوده که مسئول سایت بهش دروغ می گفته. اما بهر حال منکر این واقعیت نمی تونیم بشیم که شخصیت امام یک شخصیت کاریزماتیک بوده و شاید تنها کسی بوده که میراث دکتر شریعتی رو می تونست جمع و جور کنه.

حمید: ۱- فکر نمی کنم انقلاب ایران نتیجه ی روشنگری شریعتی بوده باشه و امام اون رو به ثمر رسونده باشه! به دو دلیل: اول اینکه وقتی امام مبارزاتش رو به صورت جدّی شروع کرد (حول و حوش ۱۳۴۲)، هنوز شریعتی اونقدرها هم معروف نشده بود و کتابهاش مثل سالهای آخر ماقبل انقلاب، اونطور دست به دست نمی چرخید! انقلاب ایران از تلاشهای امثال بازرگان و سحابی در جبهه ی ملّی و امام خمینی و روحانیون همراهشون و در نهایت شریعتی و بقیه ی روشنفکران (بیشتر از همه شریعتی)، نشأت گرفته و نمیشه کسی رو صاحب یا وارثش دونست. همه با هم این کار رو انجام دادند! دوم هم اینکه فردی مثل استاد مطهری به عنوان یکی از کسانی که در کنار امام به مبارزه مشغول بود و یکی از کسانی بود که تا مدتها ایدئولوگ خیلی از انقلابیون بود، کتابهایی در جواب مطالب شریعتی می نوشت و یا حتی حرفهای شریعتی رو «روضه ی مارکسیستی» می نامید! یعنی با خیلی از حرفها و نظرات شریعتی مخالف بود! در واقع هر کدوم از یه زاویه به مسائل دینی و اسلامی نگاه می کردند و البته هر دو گروه هم تغییر و انقلاب رو مدّنظر داشتند. این شد که با اینکه با هم مخالف بودند، اما در نهایت حرفهاشون و حرکتهاشون به نفع انقلاب تموم شد! پس باز هم اینطور نبود که شریعتی روشنگری کنه و امام هم دنباله ی روشنگری شریعتی رو بگیره و انقلاب رو به ثمر برسونه! هر کدوم خط و خطوط خودشون رو داشتند! [این دو دلیل رو که گفتم، بر اساس چیزهایی بود که پراکنده خونده بودم و شنیده بودم. اگر اشتباه بود یا نقدی بهش دارید، حتماً بگید که بیشتر بحث کنیم و اطلاعات من هم اصلاح و کامل بشه]

۲- هر انسانی جایزالخطاست. خصوصاً کسی که سالها از موضع مخالف صحبت کرده و فقط با تئوری محض سر و کار داشته و از حکومت اسلامی در تئوری گفته. این شخص وقتی وارد کارزار میشه و خودش میاد توی میدون کشورداری و حکومت، تازه متوجه میشه که کلی کمبود هست و البته به دلیل بی تجربگی، اشتباهاتی هم میکنه. البته این هنر یک حاکمه که بتونه اون تئوری ها رو برای اداره ی جامعه اش به روز کنه! در این مورد مقاله ی «نوآوری های فقهی امام» نوشته ی «محمود صلواتی» رو در صفحه ی ۵۳ شماره ی ۴۹ شهروند امروز حتماً بخون. باز هم میگم که منکر این نیستم که هر مدیری اشتباه میکنه، اما مهم اینه که بعد از اون اشتباه، چه تلاشی برای جبران اون اشتباه انجام میده. شاید خوشبینی بیش از حدّ امام به اطرافیانش و اعتماد به اونها در هر شرایطی، این مشکلات و اشتباهات رو سبب شده که بهرحال از کم تجربگی امام در حکومت داری بوده و اینکه هیچ وقت فکر نمیکرده که کسانی که اونقدر بهش نزدیک بوده اند، مشکلاتی رو ایجاد کنند. چون حکومت داری نکرده بوده، حساب حکومت داری و قدرت طلبی افراد رو هم نکرده بوده. امثال قطب زاده، بنی صدر و …

در آخر اینکه، هر چقدر هم که توی کوچه و خیابون و مترو و تاکسی و اتوبوس، حرفهای نامربوط در مورد امام بشنوم، هر چقدر که صدا و سیما، برنامه هایی پخش کنه که به نفع گروه هایی خاص از امام سوء استفاده کنه، هر چقدر که امثال شریعتمداری در نفرت نامه ی کیهان به دروغ خودش و امثال مصباح یزدی رو همراه امام نشون بده و هم نظر با امام نشون بده و تلقین کنه که نظرات فاشیستی اش، نظرات امام بوده و مردم هم یا باور کنند یا با اعصاب خرد، حرفهای نامربوط بزنند، من نمی تونم این علاقه ام به شخصیت امام رو بروز ندهم. هر کس هر چی میخواد بگه …

—————————————————–

پ.ن.: عکسهای دو سه مسافرت اخیرمون به همدان، اصفهان و تفرش رو توی گالری گذاشتم. در مورد این مسافرت ها یکی دو مطلب دارم که به زودی می ذارم اینجا.

پ.ن.: بقیه ی بحثهایی که احتمالاً پیش خواهد اومد، توی کامنتدونی!

0 دیدگاه در “امام خمینی از دید من (۳)

  1. حمید عزیز، با توجه به اینکه قبلا ادعا کرده بودم مطلب سیاسی نمی نویسم و کامنت نمی ذارم و نظری که اینجا دادم خلاف ادعای قبلیم بود و چون از نظر سیاسی دارای پختگی لازم نبودم و نیستم که نظر بدم، ادعای قبلی خودم را رد می کنم. البته این به معنی رد صحت نظراتم نیست تا وقتی که بدونم اشتباه بوده. بهمین دلیل جوابی برای صحبت هات ندارم تا وقتی که به پختگی اطلاعاتی برسم. پس تا اون موقع بحث باز بمونه.

    حمید: من هم قطعاً در این موردی که گفتم مطالعه می کنم و بیشتر با هم صحبت میکنیم، البته حضوری راحت تره

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.