شاید آخرین انتخابات (۳)

اینکه اصلاح طلبان باز هم بدون برنامه پا پیش بگذارند، پیروز انتخابات بشوند و در روز مبادا، برگ برنده ای برای رو کردن نداشته باشند، سرخوردگی و یأس را در بین مردم و خصوصاً آنهایی که رأی مجدد به اصلاحات داده اند، تشدید میکند. اگر قرار باشد باز هم (به فرض محال) مطبوعات پا بگیرند و فضای رسانه ای کشور پویا و شاداب بشود و ناگهان همه ی روزنامه ها، فلّه ای تعطیل بشوند و اصلاح طلبان برنامه و اهرم فشاری برای مقابله با این مسئله نداشته باشند، همان بهتر که محترمانه از انتخابات کنار بکشند و اجازه بدهند تکلیف خیلی چیزها روشن شود!

انتقادی که به نظرم این روزها نسبت به اصلاح طلبان باید مطرح شود این است که چرا مثلاً در انتخابات مجلس هشتم (که فقط در تهران، در اتفاقی نادر، ۲۹ نفر از لیست جبهه متحد رأی آوردند و فقط یک اصلاح طلب قلابی به نام علیرضا محجوب راهی مجلس شد و تقلب به وضوح مشاهده گردید)، هیچ عکس العمل جدی و عملی از سوی اصلاح طلبان ندیدیم؟ چرا برنامه ای گذاشته نشد و سران اصلاح طلبان به همراه بقیه، با دعوت از طرفدارانشان و سایر منتقدان، اعتراضشان را به صورت علنی و عملگرایانه نشان ندادند؟

فرض میکنیم طبق گفته دوستان اصلاح طلب (یک موردش را خودم در گفتگو با سعید شریعتی شنیدم)، «اگر سران اصلاح طلبان هم در تجمعی اعتراضی شرکت بکنند، درگیری پیش خواهد آمد و ما نمی خواهیم خون از دماغ کسی بیاید»! برای من سؤال پیش آمده که خیلی از کسانی که در دوران جنگ، فریاد شهادت طلبی سر داده بودند و فرزندان مردم را به دفاع از میهن و دین فرا می خواندند، حالا چه شده که به نام «خون از دماغ کسی نیامدن»، خودشان لباس عافیت طلبی پوشیده اند؟ مردم تا کی باید خون دل بخورند؟ خون دل بخورند که خون از دماغ کسی نیاید؟ یا خون از دماغ برخی مدعیان اصلاح طلبی نیاید؟ سؤال دیگر این است که اگر اطمینان دارید که با برگزاری چنین تجمعی با حضور سران اصلاح طلب و منتقد، کار به درگیری و خون از دماغ کسی آمدن می کشد، پس تکلیف روشن است؛ اصلاً چه دلیلی دارد به رقابت با چنین گروه خشن و بی اصولی بپردازیم؟

حالا فرض میکنیم که این برداشت و تلقی من از اتفاقات پیش آمده، شدیداً تندروانه و غیر منطقی است! من با همین برداشت غیرمنطقی، با احتمال خیلی بالا، در انتخابات ریاست جمهوری دهم شرکت خواهم کرد و دیگران را هم به شرکت در انتخابات تشویق میکنم. اما اگر این روندِ اعتراض جدی نکردن در انتخابات ریاست جمهوری دهم هم تکرار شود، دیگر قید اصلاح و اصلاحات و اصلاح طلبی را خواهم زد. چون حس میکنم کسانی که نام اصلاح طلب را یدک می کشند و ما به آنها رأی میدهیم، تعدادی سودجو و قدرت طلب هستند که بی دلیل به آنها دل خوش کردیم و بی دلیل از آنها انتظار اصلاح داشتیم! بودن در متن یا حتی حاشیه ی قدرت، خیلی برایشان مهم تر است تا اصلاح وضعیت اسفبار کشور و مردم! آن وقت است که عنوان مطلبم می شود «شاید آخرین انتخابات» …

——————————————————

پانوشت: فکر میکنم در این شرایط، بهترین روش شرکت در انتخابات را عبدالله نوری در پیش گرفته است: اگر تأیید شد، همه پشتش بایستند. اگر هم رد صلاحیت شد، باز هم همه پشت هم بایستند و کاندیدای جایگزین معرفی نکنند. اما میشد این روش بهتر هم بشود! اینکه اگر رد صلاحیت شد، علناً اعلام تحریم کنند. اگر هم تأیید شد و تقلب در اعلام نتایج صورت گرفت، اعتراض جدی و علنی و عملی بکنند. باید تکلیف را با انحصارطلبان روشن کرد …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.