دانشکده ی کامپیوتر دانشگاه امیرکبیر و کشور ایران

بالاخره دوشنبه ی این هفته و با زحماتی که آزاده توی این چند وقت اخیر (خصوصاً دو هفته ی اخیر) متحمل شد، از دوره ی کارشناسی فارغ التحصیل شدم. فارغ التحصیل از جایی که ۵ سال از بهترین روزهای عمرم رو توی اون گذروندم: «دانشکده ی مهندسی کامپیوتر و فناوری اطلاعات دانشگاه صنعتی امیرکبیر». جایی که شدیداً بهش علاقمند بودم، اما این اواخر آنقدر توش اذیت شدم و اذیت شدن دیگران رو دیدم که به شدت ازش متنفر شدم!

داشتم فکر میکردم که دانشکده ی کامپیوتر امیرکبیر، چقدر شبیه کشورمونه!

با اونهمه استعدادی که توی دانشکده بود، هیچوقت نتونست مثل جاهای دیگه که امکانات کمتر (اما استعدادهای مشابهی) دارند (مثل همین دانشکده ی کامپیوتر شریف که امکاناتش خیلی ضعیف تر از امیرکبیر هست) جلوه کنه و اسم و رسمی مشابه اونها برای خودش دست و پا کنه! درست مثل کشور ایران و کشور ترکیه یا مالزی یا خیلی کشورهای دیگه!

اکثریت کسانی که در دانشکده ی کامپیوتر امیرکبیر قدرت رو در دست دارند (استادان)، کمترین لیاقتی برای داشتن این قدرت ندارند! ضمن اینکه شدیداً به دانشجویان ظلم میکنند و در نهایت هم کلّی سر دانشجویان منّت میگذارند! درست مثل کشور ایران و دولت نهمی ها!

در بین کسانی که در دانشکده کامپیوتر امیرکبیر قدرت رو در دست دارند، هستند کسانی که خیرخواه هستند و آدمهای خوبی هستند و به دانشجوها کمک میکنند، اما معمولاً اونقدر قدرتشون محدود شده که کار زیادی نمیتونند بکنند! مثل کشور ایران و برخی از دوم خردادی ها!

یکی از کسانی که سالهای سال هست که در دانشکده کامپیوتر امیرکبیر در قدرت قرار داره، یکی از پست های حساس و مهم دانشکده رو در اختیار داره (معاونت مالی – اداری) و به محض اینکه حسن نیتتون رو بهش ثابت کنید، تا جایی که در توان داره بهتون کمک میکنه! قدرتش هم اونقدر زیاد هست که در خیلی موارد بتونه جدا از بقیه ی دانشکده، کار شما رو راه بندازه! درست مثل کشور ایران و شخصی مانند هاشمی رفسنجانی! البته به نظرم تفاوت هاشمی و مهندس عبدی در این بود که (حداقل ما) بدی از مهندس عبدی ندیدیم و همیشه کسی بود که روی کمکش حساب میکردیم!

اکثریت دانشجویان دانشکده کامپیوتر امیرکبیر، افرادی بی خیال و بی بخار بودند که حتی حاضر نبودند برای ساده ترین حقوق خودشون بجنگند و روز به روز هم پَسرَفت میکردند! درست مثل کشور ایران و مردمش!

افرادی هم در دانشکده کامپیوتر امیرکبیر بودند که اگر نبودند، ۵ سال تحمل اونجا برای خیلی ها سخت میشد! بهترین دوستان ما از بین این افراد بودند و شدیداً هم دوستشون داشتیم و تنها دلیل تحمل دانشکده، اونها بودند (حداقل برای من!). درست مثل کشور ایران و خانواده و نزدیکان و دوستانمون!

روزی که فهمیدم دیگه لازم نیست زندگیم رو در دانشکده ی کامپیوتر امیرکبیر ادامه بدم و برای تحصیل در دوره ی کارشناسی ارشد میتونم برم به جایی که حداقل اکثر استادهاش شخصیت دارند و برای دانشجو ارزش قائل هستند، خیلی خوشحال بودم و یکی از بهترین روزهای زندگیم بود! درست مثل آینده ای نزدیک که روز خروج ما از ایران فرا میرسه و میریم یه جایی که لازم نیست اینهمه فشار بی دلیل رو در کنار فشارهای درسی و کاری (که همه جای دنیا هست) تحمل کنیم!

10 دیدگاه در “دانشکده ی کامپیوتر دانشگاه امیرکبیر و کشور ایران

  1. hagh ba toe
    manam daneshjoye it hastam
    az hich kodom az asatidemon razi nistam
    hame ja hamine
    rasti adrese e-mail u ro migi chiye?

    حمید: امیدوارم روزی برسه که دیگه همه جا اینطوری نباشه!

  2. دوست عزیز مشکل از شماست . مادر من هم استاد همون دانشکده است اصلا اونطور که شما میگید نیست

    حمید: تا جایی که من یادمه، هیچ خانمی توی اون دانشکده استاد نبود، یعنی هیئت علمی نبود! یا شما اشتباه گرفتی دانشکده رو و با دانشکده علوم کامپیوتر یا اینکه حرف من رو خوب نفهمیدی!
    وقتی میگم استادای دانشکده، منظور اعضای هیئت علمیه که قدرت اعمال نظر در دانشکده رو دارند. وگرنه من با کسی که هیئت علمی اونجا نبوده، کاری ندارم.
    ضمنا من همین جواب رو به ایمیلی که وارد کرده اید فرستادم، اما ایمیل صحیح نبود! دفعه ی بعدی، یا اطلاعاتتون رو درست وارد کنید وقتی ادعایی میکنید، یا اینکه جوابهای در خورد شانتون رو خواهید شنید و نظرتون رو هم پاک خواهم کرد

  3. شما به چه حقی با استادای دانشکده اینجوری صحبت می کنین؟
    من فرزند یکی از همون استادایی هستم که شما میگید لیاقت ندارن!

    حمید: اول بفرمایید فرزند کدوم یکی از استادان دانشکده هستید؟ همونطور که من هویت خودم رو اینجا نوشته ام، بهتره شما هم بفرمایید کی هستید و از طرف کی صحبت میکنید که من بدونم چه جوابی رو خاص شما باید بدم! اما جوابهای عمومی من به شما:
    ۱- همونطور که استادای اون دانشکده که ارتزاقشون از وجود امثال من بوده و هست، هر طور دلشون خواسته در مورد امثال من صحبت کرده اند، من هم حق دارم به عنوان کسی که «۱ سال از عمرم رو برای ورود به اون دانشکده» صرف کردم و ۵ سال از عمرم رو توی اونجا گذروندم، در مورد اون دانشکده و استاداش نظر بدم! این حق طبیعی هر آدمیه که در مورد جایی که توش زندگی میکنه نظر بده!
    ۲- هنوز هم میگم جمع زیادی از استادای دانشکده مهندسی کامپیوتر و فناوری اطلاعات دانشگاه صنعتی امیرکبیر لیاقت استادی اونجا رو ندارن!
    ۳- ادامه ی جوابهایی که میخوام بدم رو میذارم برای زمانی که خودتون رو معرفی کردید!

  4. اون پرانتز آخری واسه من بود دیگه نه؟

    حمید: دقیقاً! قبلاً هم گفته بودم! حداقل از اینهمه فشار و استرس بی دلیل خارج میشیم!

  5. دقیقا منم وقتی میخوندم این پستتو همون حس ابوذر رو داشتم که آخرش به خروج از کشور میرسه یا نه که رسید!

    حمید: این دقیقاً واکنش طبیعی به فشارهاییه که هر روز داره بیشتر و بیشتر میشه!

  6. عجب! جالب بود! و منتظر بودم ببینم آخرش به خروج از کشور می رسه یا نه که دیدم بله! شما هم! رفتید اونور ما رو هم دعوت کنیدااا!!! البته چون خارجی ها تعارف سرشون نمی شه، می آیم بی دعوت! من و میجید که پایه ایم! :دی

    حمید: در جواب شبنم هم گفتم که این دقیقاً واکنش طبیعی به فشارهاییه که هر روز داره بیشتر و بیشتر میشه! شایدم خود شما زودتر رفتید و ما اومدیم خراب شدیم سرتون :دی

  7. به سلامتى !

    چه عجب حاجى.

    کجا میرى ایشالا؟

    شایدم ضعف دمکراسى؟! 😉

    حمید: به هر آن کجا که باشد به جز این سرا، سرایم!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.