وای این شب چقدر تاریک است

نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر سحر نزدیک است

هر دم این بانگ بر آرم از دل
وای این شب، چقدر تاریک است

اندکی صبر سحر نزدیک است
اندکی صبر سحر نزدیک است
اندکی صبر سحر نزدیک است …

————————————————–

دلگیرم از این روزها، از این فشارها به مردم، به ما، به دوستان. از اینهمه دروغ، از اینهمه پستی …

یعنی واقعا سحر نزدیکه؟

4 دیدگاه در “وای این شب چقدر تاریک است

  1. حمید جان. همیشه، درست لحظه‌ی قبل از سحر، تاریک‌ترین وقت شب است. با خندیدن به ریش این‌هاست که شب، راحت‌تر می‌گذرد. برو از بالا و از دید تاریخ (نه‌چندان بلند مدت) به این قضایا نگاه کن و مقایسه‌اش کن با بقیه ظلم‌هایی که روزی رفتنی شدند و با دلی قرص، و شادملنه و کودکانه، از ته دل بخند. به حماقت اینان که خیال می‌کنند ماندنی‌اند بخند …

    حمید:‌ میترسم این لحظه ی قبل از سحر، به اندازه ی شب یلدا طول بکشه و همه از سیاهی و ظلمت بمیرن! میترسم سحر رو نبینیم. از دید تاریخ، این ظلم ها باقی نمیمونن. اما ما توی تاریخیم و داریم ظلم رو تحمل میکنیم

  2. برای مایی که در بطن ماجراییم سخت و طولانی می گذرد. بعدها در تاریخ خواهند نوشت مثلا ده سال بر ملک ایران این گونه گذشت. این شعر برای اون موقع سروده شده…. نه برای الان.
    اما بخند تا زودتر بگذرد. فکر کردم درباره دیشب چیزی نوشتی.

    حمید: ما که میخندیم! ولی یه موقعها نمیشه خندید. گریه امون نمیده

  3. “…ز این فشارها به مردم، به ما، به دوستان. از اینهمه دروغ، از اینهمه پستی”…نباید دلگیر نباشم, تنها دعا میکنیم که درست بشه و … باورم داریم از تاریخمون که سرانجامِ شب سیه, سپید است

    حمید:‌ امیدوارم اون سپیدی رو ما هم بتونیم ببینیم

  4. بستگی به خودمون داره …
    اینم ازون جوابایی که هیچی ازش نمیشه فهمیدا گفتم خودم بگم قبل از اینکه بگی! 😀

    حمید: حتماً بستگی به خودمون داره! اما ما هم تلاشمون ظرفیتی خواهد داشت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.