تراکتور

اقوام رو که میدیدیم، بعضی هاشون می نالیدند از حجم زیاد کارشون و ساعت کار طولانیشون. مثلاً یکی می نالید که از ۸ صبح تا ۷ یا ۸ شب باید کار کنه. البته کار دولتی! مثلاً صندوقدار فروشگاه  دولتی! همه هم براش کلی غصه میخوردند که بنده خدا، اینهمه صبح تا شب کار میکنه و کلی خسته میشه. نامردی نمی کنم، کارش واقعاً زیاد و خسته کننده بود. حتی جمعه ها هم تا ساعت ۲ یا ۳ بعد از ظهر هم باید سرکار می رفت. یعنی روز تعطیل و غیر تعطیل نداشت! البته چند وقتیه که دیگه ساعت کاریش شده ۸ صبح تا ۳ یا ۴ بعد از ظهر! این شخصی که گفتم، یه خانم دیپلمه است.

مورد دیگه ای هم داریم که واقعاً کار سخت و طاقت فرسایی داره. کارشناس فیزیوتراپیه و ساعت کارش، هر روز از ۷،۵ صبح تا ۴ بعد از ظهره! البته از ساعت ۲ تا ۴ رو به خواست خودش می مونه سر کار تا میزان درآمدش بالاتر بره. این مورد کارش خیلی سخته، چون فعالیت بدنی زیادی داره. البته همکاران دیگه اش، زیاد به خودشون فشار نمیارند و خیلی ساده، کارشون رو میپیچونند.

این دو مورد، بدترین مواردی هستند که بین اقوام جوونترمون داریم.

از طرفی خودمون رو که نگاه میکنیم، هر روز از ساعت ۸ صبح میریم شرکت یا دانشگاه و معمولاً ساعت ۸ شب هم میرسیم خونه. یعنی در واقع از خونه به عنوان جایی برای شام خوردن و خوابیدن استفاده می کنیم. پولی هم که میگیریم بابت کار کردنمون، چندان بیشتر از مواردی که ذکر کردم نیست. حداقل با محاسبه ی خرج و مخارجی که توی تهران هست، واقعاً تفاوت چندانی نداره درآمدمون! حالا مقایسه کنید سطح تحصیلات و وقتی که بابت تحصیل داریم میگذاریم و حتی دانشگاه های محل تحصیل رو! ارزش کارمون رو هم که هیچ کس نمی دونه و هر کسی، هر جوری که دلش میخواد باهامون رفتار میکنه. حرصم در میاد از این وضع زندگی کردن!

با این شرایط میشه از ما به عنوان تراکتور برای شخم زدن زمین های کشاورزان عزیز هم استفاده کرد!

7 دیدگاه در “تراکتور

  1. آقای همکلاسی, دور از جون شما… مهم اینه که خودتون ارزش خودتون رو میدونین… چه میشه کرد جز اندوه برای سرزمینی که مزد گورکن بیشترینه… راستی برادر گرامی! اینها هم میگذرن… لااقل ما از رنجی که داریم میبریم در آینده شرمنده نخواهیم بود…

    حمید: درسته که اینا میگذرن خواهر، ولی چه فایده داره این گذشتن ها؟ بهترین سالهای عمرمون داره اینجوری از دستمون میره!

  2. هر نفسی که فرومیرود ممد حیات است و چون برمی آید مفرح ذات ، پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب …

  3. nashod ke :)) belakhare shoma bazii rooza faghat sare kar hastid ,yani full time be mani ei ke un mesal ha ro bekar bordi kar nemikoni,vali polet andaze unast ,in 1 khoda ro shokr.bad uni ham miri fogh mikhuni,hooshesho dari,salamatisho va emkanat ,bigari chie ! inam khodaro shokre 2 ! bad taze ! age bazam nemikhai khoda ro shokr koni ,in paien ye chizi minevisam ke barat ashnast ,dige majbur mishi khoda ro shokr koni…

    حمید: نه دیگه! مشکل اینجاست که شما کار دانشگاه رو به حساب کار نمیذاری! توی دانشگاه بیگاری دادن هم خودش کاره!
    ضمن اینکه کار تمام وقت ما، پولش از تمام وقت اونا بیشتره. اما به این اندازه که ما وقت داریم برای شرکت کار کنیم به صورت پاره وقت، پولی که میگیریم معادل تمام وقت اونها میشه. در حالی که انگار ما داریم پاره وقت کار میکنیم و اینطور نیست! باز هم همون مسئله ی بیگاری دانشگاه وجود داره و با این قضیه، کار ما پاره وقت نیست!
    من به هیچ کدوم از این حرفهایی که زدی در مورد موارد «خدا رو شکر»! اعتقادی ندارم متاسفانه. با اون جملات دل خوش کنکی هم که گفتی توی کامنت بعدی، دل من خوش نمیشه و مجبور به هیچ تشکری نمیشم

  4. ما هم شبیه شماییم. منتها ما تراختوریم. با این تفاوت که همه زنای فامیل خونه دار هستند و هی به من می گن چقدر کار می کنی؟ زود پیر میشی شوهرت می ره یه زن دیگه می گیره و انتظار دارند همه جا همون طور که اونا رفتار می کنند ( به خاطر وقت بسیار زیادشون) همون طور رفتار کنی.
    حداقل کسی نیست درکمون کنه. 😀

    حمید: فکر کنم دقیقاً آزاده هم همین مشکل رو داره! بین مردها زیاد این موارد شایع نیست، اما هست و من هم از این قضیه عذاب میکشم!

  5. chi shod agha ?man nafahmidam,una az 8 sob ta 5 badazor kar kardan ,shoma ta 8 shab daneshgah VA sare kari ?age shoma be andaze una kar nemikoni ,hoghoghetun bazam shabihe hame ke che khub ! zemne inke shoma poole fekr kardaneto migiri,una NA.inam dovomin tafavote 😀 khodaro shokr mage na ?:D

    حمید: باید منظورم رو بهتر میگفتم! یه روزهایی تا ۷ شب شرکت هستیم و یه روزهایی تا ۷ شب دانشگاه! توی دانشگاه که پول بهمون نمیدن، پس داریم بیگاری میدیم به استادا و دانشگاه، توی شرکت هم که پول خوبی نمیدن، پس داریم بیگاری میدیم به صاحبان شرکت!
    نه! خدا رو شکر، نه!

  6. اگه توی یه کشور سوسیالیستی مثل سوئد زندگی کنی چی می گی؟ اینجا هر چی خفن تر باشی و در آمدت بیشتر باشه باید درصد مالیات بیشتری بدی. در نتیجه حقوق ماهیانه یه گارسون با یه استاد دانشگاه فرقی نمی کنه. به چشم مردم هم زیاد آدم ها با توجه به شغلشون از لحاظ پرستیژ فرقی ندارن. فقط یه فرق بزرگ با ایران هست اونم اینه که چه گارسون چه استاد دانشگاه هم از لحاظ مادی و هم حقوق انسانی تامین هستند.

    حمید: من حاضرم توی این شرایطی که میگی کار کنم، ولی حقوق معنوی و آزادی های انسانی رو داشته باشم! ما هم داریم به اندازه ی حقوقی که میگیریم، متناسب با سیستم مملکتمون مالیات میدیم دیگه، اما عوضش هیچ حقوق دیگه ای نداریم.
    ضمناً من منظورم پرستیژ نبود! میزان زحمتی بود که ما برای رسیدن به جایی که هستیم، کشیده ایم، ولی در عوض هیچ حقی نداریم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.