حساسیت

هر چند وقت یه بار، به رفتارهای اخیرم فکر می کنم و اونهایی رو که به نظرم اشتباه بوده اند، سعی می کنم اصلاح کنم. توی این چند وقت اخیر هم، خیلی دارم به خصوصیات خودم فکر می کنم و سبک و سنگین شون می کنم. توی خیلی از موارد، خیلی حساس شده ام. از طرفی درونی شدن خیلی از خصوصیاتم رو هم دارم حس می کنم. در واقع خیلی از احساس ها و رفتارهایی که قبلاً انجام می داده ام و بروز می داده ام رو دیگه بروز نمی دم و درون خودم نگه شون می دارم. این باعث شده که حساسیتم بالا بره!

وقتی با کسی ارتباط برقرار می کنم، به رفتارهاش خیلی توجه می کنم و سعی می کنم در یه بازه ی حداکثر چند ماهه، رده بندی طرف توی ارتباطاتم رو تعیین کنم. این رده بندی هر چند وقت یه بار و با توجه به رفتارهای افراد، آپدیت میشه! یه حد آستانه ای دارم توی ذهنم برای صمیمیت ویژه که هیسترزیس هم داره! یعنی اگه فردی از اون حد آستانه رفت بالاتر، تا وقتی از حد آستانه منهای هیسترزیس پایین تر نیاد، همچنان در رده ی صمیمیت ویژه قرار داره. البته بالاتر رفتن از اون حد آستانه هم خیلی طول می کشه! فکر می کنم توی دوران لیسانس، این حد آستانه خیلی خیلی بالا رفت و دیگه به این راحتی ها نمی تونم دوستانی با خصوصیات دوستان این دوران پیدا کنم. شاید دوره ی لیسانس، حساسیت های من رو بالا برده!

توی چند سال اخیر، مواردی (هر چند کم) پیش اومده اند که یه مدتی با فرد یا افرادی یه کم روابطم بیشتر شده و رابطه ی دوستی برقرار کرده ام و اوائل حس خوبی نسبت به اون دوستی داشته ام. اما رفتاری یا رفتارهایی در طول اون دوستی دیده ام که از ادامه ی اون رابطه ی دوستانه به صورت قبل، دل سرد شده ام. نه اینکه از طرف بدم بیاد، ولی دیگه اون حس خوب قبل رو ندارم. این اتفاق باعث می شه که شیرینی و لذت روابط دوستانه و صمیمانه، برام تلخ بشه و از بین بره. معمولاً بعد از این موارد، در مورد دیگران هم خیلی خیلی حساس می شم و هر رفتارشون (خصوصاً رفتار بدشون)، با شدت بیشتری روی من تأثیر می گذاره. نمی دونم باید برم خودم رو به دکتر نشون بدم یا این مدل رفتارم طبیعیه!

پانوشت: از دوستانی که این روزها میاند و وبلاگمون رو می خونند و مطالب به شدت شخصی من رو تحمل می کنند، خیلی عذر می خوام. حس می کنم باید این «شخصیات» رو یه جایی بنویسم تا بعداً خودم دوره شون کنم و روند تغییرات خودم رو مستند ببینم! دلم می خواد سمت راست این وبلاگ، آینه ی تمام نمای من باشه.

5 دیدگاه در “حساسیت

  1. دقیقاً با موسی موافقم. نخسوزن اون قسمت دوزاریش 😀

    حمید: آخه از یه حدی بگذره خسته کننده میشه:دی

  2. اما اینکه آدم خودش رو مورد بررسی قرار میده عالی ئه… و اینکه یاداوری میکنین که این کار هم شدنی هست…

    حمید: من تلاشم رو می کنم! نمیدونم چقدر موفق میشم البته

  3. ما برای اینکه این شخصیات حال به هم زن تو رو بخونیم میایم اینجا عزیزم. وگرنه تحلیل های سیاسیت که دوزار هم نمی ارزه.

    هر چه شخصی تر بهتر. اصلن برو تو فاز…

    حمید: قربونت! برم تو فاز بندری؟

  4. خب تبلیغ باشه! مثلا الان همونجا نوشته ماساژور دلفین. دلفین یه ربطی داره به لاغری. ولی پسر شجاع هیچ ربطی به اینترنت نداره! بد میگم مهندس؟ والا

    حمید: نه دکتر! شما که راست میگی، ربطی نداره، ولی کلیک کن:دی

  5. توی لوگودونیت نوشته پسر شجاع – اینترنت هوشمند تهرانیها.
    هر چی فکر میکنم ربط پسر شجاعو به اینترنت نمیفهمم!

    حمید: تبلیغه دکتر! دو تیکه اس! تو کلیک کن روش، چیکار به مفهموش داری:دی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.