ای لعنت!

بازم تاریخ تکرار می شه!

حدود تابستون سال ۸۵ بود که بعد از ۴ سال، یکی از صمیمی ترین دوستان دوران دبیرستانم بهم زنگ زد و با هم بیرون رفتیم و قرار شد بر و بچه های دبیرستان رو دوباره ببینم، چون اون دوستم با خیلی هاشون هنوز ارتباط داشت. اما در نهایت بعد از یه هفته فهمیدم که پیدا شدن سر و کله ی یه دوست بعد از ۴ سال، فقط به دلیل پرزنتیشن برای شرکت های هرمی بوده! به خاطر دروغ هایی که توی اون یه هفته از اون دوست شنیدم، کلاً ارتباطم رو باهاش قطع کردم.

و حالا، هفته ی پیش یکی از بچه های فامیل، که در ۵-۶ سال اخیر، دو یا حداکثر سه بار دیدمش، زنگ زده که بابا کجایی، برنامه بذار ببینیمت! من هم که اصلاً حواسم نبود، هفته ی پیش بهش گفتم که شنبه (امروز) برنامه بذاریم بیا خونه مون. گفت خونه باشه واسه بعد، یه کاری هست مربوط به کامپیوتر و اینهاست و چون دیدم تو رشتت کامپیوتره، گفتم ببینم می تونی کمکم کنی یا نه! باید بریم پیش یکی دو تا از رفیقام! همون شب، یهو یادم افتاد کسی که بعد از سال ها تماس می گیره با آدم، مشکوکه! حدس زدم که قضیه بازم برمی گرده به شرکت های هرمی و این کوفتی ها! امروز که زنگ زد، بهش گفتم آقا بی خیال شو، من دارم مثل بچه آدم در ارتباط با رشته ی خودم کار می کنم. اگه پرزنتشین و این حرفهاست، دور من رو خط بکش. یه کم توضیح داد و حرافی کرد. ولی دید فایده نداره، بی خیال شد. باز خوبیش این بود که دروغ نگفت که یه کار دیگه است و اینجور خزعبلات!

من موندم که این شرکت های هرمی، با گذشتن از اوج فعالیتشون در ۴-۵ سال گذشته، که خیلی ها رو درگیر خودشون کردند و در نهایت هم اکثریتشون ضرر کردند، هنوز هم نیرو جذب می کنند؟ عجیبه واقعاً!

نتیجه اینکه اگه بعد از مدت ها یکی از دوستان قدیمی یا فامیل هاتون که مدتهاست ندیدینشون زنگ زد، اصلاً جواب تلفنش رو ندید! اعصابتون راحت می مونه حداقل!

2 دیدگاه در “ای لعنت!

  1. آورین
    یه کار مربوط به کامپیوتره؟! خوبه که دروغ نگفته
    الان نمی خواد جواب بدی برو این سی دی هارو ببین اگه هم سؤالی داشتی فقط از خودمون بپرس نرو با کس دیگه مشورت کن!

    حمید: 🙁 دردناک بود واقعاً این جمله ی آخرشون!

  2. ولی انصافن این یکی مث بقیه شون نیست. این خودش یه جور بیزینسه.
    فقط کافیه دو سه سال توش فعالیت کنی، بعد از دو سه سال تو بازنشسته می شی و بقیه کار می کنن و به تو سود می رسه. این سه تا کتاب رو ببر یه نگاه بنداز، خودت میای سراغ من.

    حمیدرضا یه قرار بزار ببینیمت، دلمون تنگ شده برات. :دی

    حمید: معلومه یه ۱۰ – ۱۲ باری پرزنت شدیا:دی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.