شده ام مثل حجره دارها و مغازه دارها! صبح اول صبح می آیم کرکره ی آزمایشگاه را بالا می کشم. معمولاً هم خودم، آخر وقت کرکره ها را می کشم پایین و می روم خانه
شده ام مثل حجره دارها و مغازه دارها! صبح اول صبح می آیم کرکره ی آزمایشگاه را بالا می کشم. معمولاً هم خودم، آخر وقت کرکره ها را می کشم پایین و می روم خانه
حالا کاری هم پیش میره؟
حمید: آره مهدی. تقریباً همونطوری که فکر میکردم پیش میره. اگه زودتر از اینا وقت گذاشته بودم، تا الآن دفاع کرده بودم و راحت شده بودم