گفتگوی مربوطه

تکنیسین بی‌هوشی در حال تزریق داروی بی‌هوشی در اتاق عمل: خب! چی شد که اینطوری شدی؟

من: هیچی. سر فوتبال بودم، یهو دولا موندم و دیگه نتونستمممم …

پرستار: آقای حسینی! آقای حسینی! بیدار شو. میخوام محل تزریق سرم رو عوض کنم

من با دیدن اتاقی که قبل عمل توش بودم، فهمیدم که عمل تموم شده! در واقع حدود سه ساعت از گفتگوی من و تکنیسین بی‌هوشی گذشته بود …

—————————————-

نمی‌دونم چرا چند روزه دائم این گفتگو توی کله‌ام میاد. یه جورایی دلم یه بی‌هوشی توی همون مایه‌ها می‌خواد. در کمتر از سه ثانیه!

3 دیدگاه در “گفتگوی مربوطه

  1. بچه جون از این پستا ننویس
    در لحظه اول خیلی نگران شدم. گفتم نکنه اتفاقی افتاده!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.