۱- فساد اقتصادی صرفا ارتشاء و اختلاس و دستبرد به خزانه ی ملی نیست. هر گونه خرج ثروت کلان ملی بدون اطلاع و رضایت ملت، فساد است زیرا صلاح نیست
۲- شهروند کسی است که منافع خود را همبسته منافع و مصالح شهر می داند، پس روزنامه می خواند، اخبار گوش می کند، به جهان فراتر از خانه ی خود التفات جدی دارد، مطالعه و بحث می کند، در مجامع علمی و سیاسی شرکت می کند، نسبت به جهان پیرامون خود حساس است، وجدان کاری و جمعی دارد، آینده ی کشورش برایش اهمیت دارد، و بیان عقیده و اعتراض را حتی پیش از قانونی شدن، حق خود می داند. دموکراسی خواست پافشارانه ی هر شهروندی است که که شهروندی او درخواست مشارکت همه ی شهروندان در اداره ی شهر است. دموکراسی خواهی برای چنین شهروندانی، طلبی ناگزیر است.
۳- دموکراسی بر حقانیت اراده ی مردم در تعیین سرنوشت سیاسی و اجتماعی خود مبتنی است و جز استبداد، بدیلی ندارد. نفرین کردن این شیوه ی حکمرانی، با این دستاویز که تحفه ی اجنبی است، در صدر مشروطه، زبان کسانی بود که بلا استثناء از استبداد شاه پشتیبانی می کردند. مشروطه طلبان دریافته بودند که دموکراسی از هر کجا که آمده باشد، به شرط تحقق یافتن، سعادت ملت را در پی دارد. وقتی که شرق، خود نتوانسته باشد چنین ره آوردی داشته باشد، جز وام گیری آن از جای دیگر چه می تواند کند جز درماندگی در قیادت خودکامگان.
۴- جهان مدرن شده است و جنگ با آن نیز، باید با رسانه و سلاح مدرن باشد.
————————————————————–
بخشهایی از مقاله ی «دموکراسی برای دموکراسی»، سیاوش جمادی، مهرنامه، شماره ی ۴، مرداد ۱۳۸۹