من از شما ممنونم آقای محمود دولت آبادی! حس خوب این روزهای من، با خواندن «کلیدر» شما، داره لحظه به لحظه بهتر و بهتر میشه.
خیلی وقت بود که موقع خوندن کتابی، ماهیچههای دست و پام از شدت هیجان و استرس سفت نشده بودند!
خیلی وقت بود موقع خوندن کتابی، حس نکرده بودم که درست همون لحظه، دلم میخواد بشینم و های های گریه کنم.
خیلی وقت بود که موقع خوندن کتابی، از شدت عصبانیت، بیاختیار دندونهام رو اینقدر روی هم فشار نداده بودم.
آقای دولت آبادی! از شما خیلی خیلی ممنونم.
————————————————————————
پ.ن. ۱: امروز اگه بهجای مترو، توی خونه بودم، حتماً حتماً گریه میکردم.
پ.ن. ۲: تازه جلد ۶ «کلیدر» رو تموم کردم که اینجوری هیجانزدهام. به نظرم از جلد ۵ به بعد، داستانش لحظه به لحظه هیجانانگیزتر و فوقالعادهتر میشه. اگه نخوندینش، حتماً برید سراغش. من قطع جیبی از انتشارات «فرهنگ معاصر» رو دارم. البته چند سال پیش خریده بودم ۲۲ هزار تومن. الآن فک کنم حدود ۵۰ هزار تومن باشه. اگه مطمئن بشم که کتاب رو سریع میخونید و سریع هم بهم برمیگردونید، حاضرم قرضش بدم.