من با دیدگاه های چپ گرایانه خیلی مشکل دارم، به خصوص وقتی می بینم که کسانی که بیشترین داعیه ی چپ گرایی و توده ها رو داشته اند، حکومت هایی ایجاد کرده اند که توده ها رو زیر پوتین های خودشون له کرده اند. اما از طرفی کشورهایی مثل سوئد رو هم می بینم که سوسیالیسم پیشرفته و سازگار با دمکراسی دارند. حکومت های زیادی هم هستند که سیاست های راست گرایانه و دمکراسی رو با هم دارند.
نمی دونم چرا این روشنفکران و پیشروهای سیاسی-اجتماعی جامعه ی ما، که اکثرشون هم واقعاْ دغدغه ی اصلاح و پیشرفت کشور و دمکراسی دارند، همه چیز رو اینقدر صفر و یک می بینند! این درس خوانده ها و کتاب خوانده های ما، عادت دارند دائم همدیگه رو از بیخ رد کنند [این و این رو ببینید]
برای سعید شریعتی، حتی با حرفهایی که در دادگاه پس از انتخابات زد یا حرفهایی که به تازگی در مصاحبه با پارلمان نیوز زده، احترام زیادی قائلم، همونطور که برای دیگرانی که دل در گرو اصلاح و پیشرفت واقعی این کشور دارند. اما درک نمی کنم چرا کسی مثل امین بزرگیان، اینطور یک طرفه به اصلاحات پارلمانتاریستی می تازه. دلیل بدبینی امثال بزرگیان رو درک می کنم و بهش حق می دم، همونطور که به بدبینان به چپ گراها هم حق می دم، اما باز هم نمی فهمم که چرا اینها اینطوری و یکطرفه با هم برخورد می کنند! خاکستری بودن هم بد نیست
این صفر و یک برای ما کامپیوتری هاست، در ما باید خیلی شدیدتر باشه، نه برای کسی که علوم اجتماعی و سیاسی حوزه ی کاری و مطالعاتیشه!
امیدوارم این معلق بودن بین راست و چپ و اصلاح برخی پایه های فکری، باعث خاکستری شدن جامعه ی ما بشه.
——————————————————-
پانوشت ۱: البته من هم خودم در خیلی موارد صفر و یک فکر می کنم، اما واقعاْ دارم خودم رو اصلاح می کنم.
پانوشت ۲: در این دعوای بین شریعتی و بزرگیان، با شریعتی بیشتر موافقم. در واقع شریعتی رو خاکستری تر می بینم. اما کاملاْ باهاش موافقم نیستم.
پانوشت ۳: هدفم از این نوشته، اینه که بگم یه کم از سطح غر زدن های عامیانه مون و گیر دادنهامون به گرونی و فلان حرف فلانی و این حرفها بیرون بیایم و ببینیم در سطح نخبگان سیاسی-اجتماعی جامعه ی ما چی داره میگذره! چون در نهایت این نخبگان هستند که هدایت جامعه رو در دست خواهند گرفت، نه یه راننده تاکسی!