بایگانی برچسب: s

شوک ضعیف و مشکوک (۳)

اول: تأکید بر مرگ گرایی؛

در مستند «شوک» علاوه بر تأکید بر مسائل جنسی، بر مرگ گرایی و ترویج مرگ توسط گروه های متال و راک نیز تأکید فراوانی شد. صدا و سیما حاضر به پخش بخشهایی از شوهای تلویزیونی مرلین منسون و گروه متالیکا و یک گروه دیگر (که نامش خاطرم نیست) شد و تنها بخشی حدوداً ۴-۵ ثانیه ای از تک آهنگهای این گروه ها را در مورد مرگ پخش کرد. در اینکه برخی از گروه های متال (و نه رپ!) از مرگ میخوانند (مانند گروه های Black Metal)، هیچ شکّی نیست، اما در این بین سؤالاتی پیش می آید:

۱- در کشور ما، با اینهمه فشار در طول زندگی، آیا یک شهروند واقعاً چیزی از «زندگی» میفهمد که از صحبت از «مرگ» انتقاد میکنیم؟ زندگی میکنیم یا زنده گی؟ اینهمه آمار خودکشی (بخصوص در بین جوانان) نشان از زندگی دارد؟ بهتر نیست شرایطی فراهم شود که جوانان طعم زندگی را بچشند؟ طوری که به مرگ فکر نکنند و جذب چنین موسیقی هایی نشوند؟ اگر یک جوان، از زندگی اش لذّت ببرد، چه دلیلی دارد که به مرگ فکر کند؟ اینهمه فشار که از طرف خانواده ها (تحت القائات مختلف نظیر تعصّب یا حتّی مذهبی خشک و پوسیده) به جوانان وارد میشود، خودش باعث سوق دادن جوانان به سمت ناامیدی و مرگ میشود!

۲- مگر نه این است که در موسیقی های مذهبی ما، دائم از مرگ و آخرت و پشت کردن به دنیا صحبت می شود؟ این مسئله را با عدم دلبستگی و وابستگی به دنیا توجیه نکنیم و واقع بینانه تر نگاه کنیم! اینکه به هر بهانه ای مراسم عزاداری برپا می شود و از مرگ و مرگ و مرگ سخن گفته می شود، اینکه برنامه های صدا و سیما دائم غصه و غم و مرگ روایت میکنند و چندین مثال اینچنینی، نشاندهنده ی این نیست که تعمیق و ترویج تفکر مرگ گرایی در بین بخشهای زیادی از مسئولین جایگاه ویژه ای دارد؟ وقتی خودمان همه را به سمت مرگ سوق می دهیم و مرگ را ترویج میکنیم، نباید انتظاری داشته باشیم جز چیزی که دارد اتفاق می افتد! البته معمولاً در این مواقع، گروهی آنطور که می خواهند عمل میکنند و در ظاهر نشان می دهند که با آن چیزی که تبلیغ میکنند مخالف هستند! اما …

دوم: انتقاد از وضعیت جامعه توسط گروه های رپ؛

اینکه در کشور ما هر گروهی که ساز مخالف بزند با انواع و اقسام برچسب ها روبرو می شود، یک امر بسیار طبیعی است. اصولاً موسیقی رپ هم یک نوع موسیقی انتقادی است. در بین گروه های مختلف داخلی که سبک موسیقی شان رپ است، گروه های زیادی هستند که موسیقی شان واقعاً ارزش لحظه ای شنیدن هم ندارد، امّا هستند گروه هایی که به نظرم از قدرت بالایی در فهم و ارائه موسیقی برخوردارند و موسیقی رپ را خیلی خوب فهمیده اند و روز به روز دارند بهتر هم می شوند.

سالها قبل گروه «سندی» را به عنوان تنها گروه موسیقی رپ ایرانی (خارج از کشور) می شناختم. انتقادات این گروه از وضعیت وخیم جامعه فوق العاده جذاب بود و با شنیدن آهنگهایشان، جامعه ی ایرانی کاملاً جلوی چشمانم تصویر میشد. انتقاد از وضعیت سربازی، وضعیت قبولی در دانشگاه ها، چند همسری، بیکاری و … این گروه را خیلی معروف کرده بود. هنوز هم از شنیدن آهنگهای این گروه لذّت می برم و پیشنهاد میکنم چند آهنگ معروف این گروه را پیدا کنید و حتماً گوش کنید! (در اولین فرصت اگر آهنگهای معروفشان را در آرشیو آهنگهایم پیدا کردم، برای دانلود در وبلاگ میگذارم!).

در ابتدای اوج گرفتن موسیقی رپ در داخل ایران، گروه های ارائه کننده ی این سبک موسیقی، نمایش قابل قبولی نداشتند و موسیقی شان معمولاً مبتذل و ترکیبی از فحاشی و حرفهای سخیف بود! شخصاً هم هیچ علاقه ای به شنیدن این موسیقی ها نداشتم! اما با گذشت زمان و افزایش گروه های رپ، موسیقی شان پخته تر شد و گروه ها و خوانندگانی وارد این عرصه شدند که رپ واقعی را ارائه کردند. خوانندگانی مانند یاسر (با نام مستعار «یاس») و سروش لشکری (با نام مستعار «هیچکس») موسیقی رپ اجتماعی-انتقادی را به شکل جدّی ارائه کردند و روز به روز بر طرفداران این نوع موسیقی افزوده شد. یاس با خواندن آهنگهایی در مورد وضعیت معیشت مردم و جوانان، مسائل پیش آمده پیرامون «زهرا امیر ابراهیمی» بازیگر سینما، دفاع از وطن و میهن پرستی و …، نشان داده که با تمام فشارها و محدودیتهایی که وجود دارد، هنوز هم می شود به موسیقی هایی از این دست امیدوار بود! من به عنوان کسی که به هیچ وجه علاقه ای به رپ داخلی نداشتم، اکثر آهنگهای جدید این دو را میپسندم و از شنیدنشان لذّت می برم. پیشنهاد میکنم آهنگهای جدید این دو خواننده را هم حتماً دانلود کنید و گوش کنید!

حرف آخر اینکه: ترس از تشکیل و پا گرفتن گروه هایی که می توانند در انتقاد از وضعیت نابهنجار جامعه پیشرو باشند و حرفشان را بدون لکنت و ترس بزنند، باعث می شود که چنین گروه هایی توسط برخی مسئولان پس زده شوند و برای جلوگیری از شکل گیری بیشتر چنین گروه هایی، حاضرند دست به هر کاری بزنند و مستندی سراسر دروغ و تظاهر برای تخریب چنین گروه هایی بسازند!

فضای باز، قطعاً به رشد و تعالی این نوع از موسیقی کمک زیادی خواهد کرد و به پاستوریزه شدن فضای حاکم بر سبک رپ کمک شایانی خواهد کرد.

———————————————————————–

پانوشت ۱: قطعاً خیلی پراکنده نوشتم. امّا میخواستم آنچه از این مستند در ذهنم باقی مانده بود را در این مطلب تمام کنم و بیشتر از این مطلب به درازا نکشد!

پانوشت ۲: برخی از دوستانی که مطالب قبلی را خوانده بودند، حضوری اعلام کردند که با نظراتم (خصوصاً در مورد مسائل جنسی و توهم توطئه) مخالفند و قرار شد در این مورد، یک بحث حضوری داشته باشیم! اما خواهش میکنم علاوه بر بحث حضوری، نظراتشان را اینجا هم بنویسند تا دیگرانی هم که سعادت زیارتشان را ندارم، وارد بحث بشوند و نظرشان را بدانم!

شوک ضعیف و مشکوک (۲) – تأکید فراوان بر رابطه ی جنسی

مورد مهم دیگری که در برنامه ی شوک تقریباً توی ذوق میزد، پایین آوردن بیش از اندازه ی مشکل مطرح شده (کشش جوانان به سمت گروه های موسیقی و اعتقادی با نظراتی مخالف هنجارهای جامعه) تا حدّ مسائل ساده ی جنسی و تلاش برای سوء استفاده و رفع نیازهای جنسی توسط افراد جذب شده در گروه های مختلف موسیقی و اعتقادی بود. برچسب زدن، خصوصاً از نوع جنسی اش، به افراد و گروه هایی که سر ناسازگاری با نظام و حاکمیت و هنجارهای جامعه دارند، روشی تاریخ مصرف گذشته و البته پر مصرف برای مقابله با این افراد و گروه هاست؛ اما به نظرم دلیل پر مصرف بودنش یکی ترس خانواده ها از شنیدن لفظ «رابطه ی جنسی» و دیگری شاید نوع تفکر و در واقع انحراف فکری کسانی است که هیچ گروه و صدای مخالفی را تحمل نمی کنند. اینکه میگویم انحراف فکری، به حساب این نگذارید که خودم هم دارم به افراد دیگری انگ میزنم! وقتی کسی تمامی فکر و ذکرش مسئله رابطه ی جنسی است و تمامی مشکلاتی که خودش و امثال خودش از مهم ترین مسببین آن بوده اند را در نهایت به رابطه ی جنسی ربط میدهد، آیا چیزی جز انحراف فکری-جنسی می تواند داشته باشد؟ چرا من و امثال من اینقدر به این مسائل فکر نمیکنیم؟ چرا ما با دیدن چنین گروه هایی (موسیقی و اعتقادی) و شنیدن درباره ی آنها، سراغ گزینه ی مشکل جنسی نمی رویم؟ البته حتی اگر نظر این «کارشناسان برچسب زن» هم صحیح باشد و مشکل جنسی و رفع نیازهای جنسی، یکی از مهم ترین مشکلات این گروه ها باشد، باید پاسخ دهند که در جامعه ای که هرگونه رابطه ی ساده ی دختر و پسر (از رابطه ی دو همکلاسی گرفته تا دو دوست و دو همسایه) به شدت محدود میشود، آیا انتظاری جز حریص شدن جوانان نسبت به داشتن رابطه (از دوستی ساده و معمولی گرفته تا رابطه ی جنسی) با جنس مکمل (و نه مخالف!) دارند؟ وقتی بجای کنترل آگاهانه و هدایت صحیح چنین روابطی (حتّی جنسی) که نیاز طبیعی هر انسان سالمی است، فشار برای محدود کردن این روابط زیاد شود، قطعاً این روابط پنهانی و غیر قابل کنترل خواهند شد! نتیجه ی چنین روابط پنهانی و غیر قابل کنترل هم می شود همین جامعه ای که الآن ما در آن زندگی میکنیم: جامعه ای که سنّ فحشا در آن دارد روز به روز پایین تر می آید و خشونت های جنسی روز به روز در آن بیشتر می شود.

به نظرم، اینکه در مستند «شوک»، بارها و بارها از زبان افرادی که مثلاً (و فقط مثلاً!) عضو یا علاقمند به گروه های مورد بحث در برنامه هستند، درباره ی مسائل جنسی میشنویم، فقط و فقط راهی ساده برای ترساندن خانواده ها از چنین گروه هایی است. ترس خانواده ها هم از چنین گروه هایی، تنها باعث جلوگیری آنها از حرکت فرزندشان به سمت علاقمندیهایی مانند موسیقی میشود و در نهایت هم گسست رابطه ی خانواده و فرزندان را تسریع میکند. فرزندی که با تحکّم و بدون منطق (اگر چه معمولاً ما جوانترها وقتی با خواسته مان مخالفت شود، منطق سرمان نمی شود!) جلوی علاقه هایش گرفته شود، علاقه اش را بصورت پنهانی پیگیری میکند و این امر، کنترل فرزند را از دست خانواده خارج میکند و می شود آنچه که الآن شده است!

اگر داشتن رابطه ی جنسی با افرادی به غیر از همسر رسمی قبیح است، این مسئله باید برای همه و به طور یکسان باشد. نه اینکه بخاطر داشتن رابطه ی جنسی خارج از عرف، با یک فرد عادی برخورد شود و برای یک مدیر دانشگاه با نام «صیغه ی محرمیت» توجیه تراشیده شود! اگر مجاز نیست، برای همه مجاز نیست؛ چه کلاه شرعی ای به نام «همسر صیغه ای» یا «چند همسری» وسط کشیده شود و چه نشود، برخورد باید یکسان باشد. مگر صیغه ی محرمیت، چیزی جز دلالت بر رضایت طرفین است؟ یعنی بدون خوانده شدن صیغه ی محرمیت (آن هم به زبانی غیر از زبان رسمی جامعه)، رضایت طرفین حاصل نمی شود؟

وقت آن نیست که بجای سرکوب روابط دو جنس مکمّل، آزادی بیشتری به چنین روابطی داده شود تا حداقل با عادی شدن چنین روابطی، حرص و طمع افراد جامعه برای ارضای بی  محابای میل جنسی شان فروکش کند؟ که بجای درگیر شدن ذهن افراد با مسائل اولیه و غریزی شان، ذهنشان با مسائل مهم تری مشغول باشد؟

ادامه دارد …

————————————————————–

پانوشت: از بند آخر مطلبم اینطور برداشت نشود که من آزادی را در وجود آزادی جنسی می دانم! به نظرم این نوع آزادی، پیش پا افتاده ترین و ساده ترین نوع آزادی است که حداقل می تواند ذهنها را آزاد کند و به تفکر درباره ی انواع دیگر آزادی کمک کند.

شوک ضعیف و مشکوک (۱)

اوائل شهریور امسال، برنامه ای مستند با نام «شوک» از شبکه ی سوم صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد با محوریت ارتباط گروه های موسیقی رپ و متال با شیطان پرستی و ابتذال در جامعه! مدتها بود دنبال فرصت میگشتم تا این برنامه را ببینم. بالاخره دانلودش کردم و دیشب فرصت شد و قسمت اول این برنامه را دیدیم:

گذشته از ضعفهای مشهود در ساخت برنامه، سناریوهای اکثراً ساده لوحانه و مشکوک به دروغ و همچنین حرفها و بحثهای اکثراً سطحی و ساده انگارانه ی این برنامه، به نظرم نکات جالبی هم در این برنامه وجود داشت.

این برنامه نشان داد که حرف مهندس سحابی در مورد محافظه کاران ایران (و صدا و سیما به عنوان یکی از بارزترین نمایندگان آنها)، کاملاً صحیح است. مهندس سحابی در مصاحبه اش با شماره ی ۶۶ هفته نامه ی شهروند امروز گفته بود «به اعتقاد من گروه مقابل افرادی هستند که ولع قدرت دارند و برای این قدرت حاضرند هر کاری بکنند». البته صدا و سیما این مسئله را در قضایایی که بعد از کنفرانس برلین پیش آمد هم ثابت کرده بود. آنجا که صدا و سیما برای سرکوب و تخریب گروهی که موافق وضع موجود نبودند، حاضر به نمایش تصویر رقص یک زن و تصویر نگاتیو شده ی یک مرد عریان شد! حالا هم، صدا و سیمایی که حاضر به نشان دادن آلات موسیقی ایرانی هم نیست، برای تخریب گروه های موسیقی به اصطلاح زیرزمینی و غیرقانونی (از دید نظام) حاضر به نمایش تصویر و موسیقی مرلین منسون و گروه متالیکا می شود.

اگر انتقاد از گروه های به اصطلاح زیرزمینی، انتقادی موسیقایی و جدّی باشد، گروه هایی که واقعاً موسیقی را میشناسند (و البته به نظرم در بین گروه های به اصطلاح زیرزمینی هم وجود دارند)، می توانند به این انتقادات پاسخ بدهند. ولی با انگ چسباندن و آسمان ریسمان بافتن در یک برنامه ی سطحی، نه تنها این گروه ها و نوع موسیقی شان اصلاح نمی شوند، که بر محبوبیت آنها نیز افزوده خواهد شد و سوء استفاده های احتمالی از افراد علاقمند به این نوع موسیقی، خطراتی جدّی را برای نسل اکثراً جوان جامعه در پی خواهد داشت.

مورد دیگر، نوع تفکر افرادی است که در این برنامه در رابطه با دلایل و راه های جذب و علاقه ی افراد به چنین گروه هایی صحبت کردند. خانم دکتر فردوسی، مثل همیشه منطقی با قضیه برخورد کرد. شاه بیت صحبتش «نبود الگو» برای جوانان بود. مگر نسلی که اینهمه به دلیل عدم توجه به هنجارهای جامعه (که به نظرم خیلی هاشان کهنه و نخ نما شده اند) به آن انتقاد و معمولاً سرکوب می شود، نسلی نیست که پس از انقلاب اسلامی تربیت شده و شکل گرفته است؟ کمبود در هر جامعه ای طبیعی است، اما فقدان یک برنامه ی مدوّن و مشخص و به روز و مطابق با سلیقه ی نسل جدید (که حقّ هر نسلی است)، آن هم در نظامی که به گفته ی رئیس جمهورش «دارد برای مدیریت دنیا آماده می شود»، هم قابل قبول است؟

کافی است نگاهی به برنامه های صدا و سیما بیندازیم تا مشخص شود که الگوهایی که به مخاطب ارائه میشود، الگوهایی نمایشی، خوشبینانه و تاریخ مصرف گذشته هستند. وقتی هم که قرار است واقعیتی که در جامعه وجود دارد به تصویر کشیده شود، با انواع و اقسام بگیر و ببند و سانسور و تغییر مواجه می شود! با خیر مطلق و شرّ مطلق که نمی شود فرهنگ سازی کرد! گردنِ کج و سر به زیر بودن و ایثار و فداکاری بی قید و شرط، در جامعه ای که اخلاق در آن رو به افول است، هیچ واقعیتی را بیان نمیکند. دوران توهّم و ساده انگاری تمام شده است. باید واقعیت ها را دید و با واقعیت ها زندگی کرد.

دکتر علیرضا شیری همانطور که در صحبتهایش در دانشگاه ها منطقی و راحت صحبت میکند، در این برنامه هم صحبتهایی خوبی داشت مبنی بر مورد توجه واقع نشدن برخی از کسانی که جذب گروه هایی می شوند که با هنجارهای جامعه ی ایرانی همخوانی ندارند. کاش فضایی فراهم میشد و کسانی هم پیدا میشدند که از عدم توجه جامعه و مسئولین نظام، به خواستهای جوانان هم صحبت میکردند و میگفتند که فقط جوان نیست که باید خود را با جامعه تطابق دهد، جامعه هم باید لااقل بخشی از خواسته های جوانان را برآورده کند. به نظرم اینکه کشور ما یک کشور اسلامی است، نباید مانعی در برابر برخی خواسته های جوانان و جامعه باشد. همانطور که در کشوری مانند ترکیه با اکثریتی مسلمان (و البته حکومتی اسماً لائیک) یا کشوری مانند لبنان (که ما آن را با حزب الله اش می شناسیم!)، هنجارهایشان به شکلی تنظیم شده است که معمولاً خواسته های جوانترها، با هنجارها در تناقض نیست. اینکه جامعه ی آنها سالمتر است یا جامعه ی ما را، مثل من، از کسانی بپرسید که به چنین کشورهایی سفر کرده اند! برخوردهای بی منطق با برخی رفتارها، فقط و فقط به زیر پوستی شدن آن رفتارها می انجامد و آنها را از کنترل خارج میکند.

فکر نمیکنم حتی در همان آمریکا که جهانخوار و استکبار جهانی و امپریالیست است، اصول اخلاقی یا حتی دینی شان تا این حد زیر سوال رفته باشد! در جایی از برنامه، از جوانی سوال می شود که چرا اینطور لباس پوشیده است و در جواب میگوید: «برای اینکه شبیه اونوری ها بشم»! درباره ی این جواب فقط یک خاطره ی کوچک می نویسم و بقیه ی مطلب باشد برای بعد: یکی دو سال پیش، یکی از دوستان خانوادگیمان (که تا همین ۸-۹ سال پیش ایران زندگی می کردند) چند روزی بود که برای استراحت از آمریکا آمده بودند ایران. فکر کنم پسرشان سال آخر دبیرستان را می گذراند. یعنی آخرین باری که ایران بود، حدوداً ۸-۹ ساله بود! مادرش میگفت که از وقتی آمده ایم، پسرخاله هایش هر روز می آیند دنبالش که «بیا بریم بیرون بگردیم»! یک روز این بنده خدا هم با پسرخاله هایش راه افتاده بود رفته بود گردش! وقتی برگشته بود میگفت «چرا دختر پسرها اینطوری میگردند؟ این مدل موها و این لباسها چیه؟ چرا توی خیابون این رفتارهای عجیب و غریب رو انجام میدند؟» جوابی هم که گرفته بود این بود که هر چی فشار بیشتر، فاجعه گسترده تر و عمیق تر!

ادامه دارد …

———————————————————————

پانوشت: از همه ی دوستانی که تحمل کردند و تا آخر این مطلب را خواندند، تشکر و عذرخواهی میکنم. کوتاهتر از این بخواهم بنویسم، همین نیمچه پیوستگی مطلب هم از بین میرود!