بایگانی برچسب: s

پس از جشن ازدواج

بعد از حدود یکی دو ماه دوندگی و فعالیت شدید در راستای آماده سازی خونه و خرید لوازم برای خونمون و برگزاری مراسم ازدواج و خرید و تکمیل خرده ریزهای خونه بعد از جشن (که هنوز یه قسمتی از اون باقی مونده)، اتفاقات جالبی برامون داره میفته!

معمولاً بعد از عروسی، یه سری رو که میبینی میگن که چرا ما رو دعوت نکردی و از اینجور حرفها! ما هم که چیزی حدود ۶۵۰ نفر مهمون دعوت کرده بودیم و البته شب عروسی حدود ۵۰۰ تا ۵۵۰ نفر مهمون اومده بود برامون، یعنی اینکه تقریباً هر کسی رو که در حد معقولی باهاش ارتباط داشتیم، دعوت کرده بودیم. پس هر کسی هم که میگه چرا دعوت نکردین ما رو، یه جوری میپیچونیم که تشریف بیارین منزل در خدمتتون هستیم!

این وسط، اتفاق جالبی که افتاده، انتظار آدمهای عجیب و غریب و بی ربط برای دعوت شدن به عروسی هست که بدجوری روی اعصاب من داره میره! مثلاً صاحب سوپر مارکت روبروی خونه ی بابام اینا که روزی ۲-۳ بار ازش خرید میکردیم و خوش و بشی باهاش میکردیم، شاکی شده که چرا منو دعوت نکردین؟ میریم ازش خرید کنیم، خیلی سر سنگین برخورد میکنه، ما هم توی دلمون گفتیم خب باشه، دیگه ازت خرید نمیکنیم!

با میوه فروش محل هم خوش و بش داشتیم همیشه و آقای میوه فروش، من رو «پسر حاجی» یا «حاجی اوغلی» صدا میکنه. مادرم رفته از میوه فروشی خرید کنه، زن میوه فروش برگشته گفته حاج خانم چرا عروسی پسرتون ما رو دعوت نکردین؟

نتیجه ی اخلاقی: دیگه با کاسب های محلتون زیاد خوش و بش نکنید! پر رو میشند