بایگانی برچسب: s

چهارشنبه سوری

مثل دو سال گذشته، چهارشنبه سوری رو مشهد بودیم و مثل دو سال گذشته، همراه با خانواده ی آزاده رفتیم پای کوه های زکریا که آتشی روشن کنیم و یک ساعتی دور هم خوش و شاد باشیم. هر سال یه ماشین نیروی انتظامی اون دور و برا می چرخید و اراذل و اوباش (به تمام معنا!) جرات نمی کردند نزدیک خانواده ها بشند و ایجاد دردسر کنند. امسال که خبری از نیروی انتظامی نبود، اوباش هر کاری خواستند کردند و کسی هم نتونست جلوشون رو بگیره و ما هم مجبور شدیم زودتر از همیشه و بعد از کلی استرس و ناراحتی، بساطمون رو جمع کنیم و از خیر آتش بازی چهارشنبه سوری بگذریم.

اول از همه، یه گروه از این اوباش، جمع شدند دور آتش  خانوادگی ما و یکی شون شروع کرد به تنبک زدن و دو نفرشون می رقصیدند. رفتیم بهشون گفتیم که آقا اینجا جمع خانوادگیه، لطف کنید و برید یه جای دیگه! اونی که تنبک می زد گفت باشه و بساطش رو جمع کرد. اما یکی از اونایی که می رقصید، با لهجه ی غلیظ مشهدی داد زد: «اینجه چینگِ مایه! هر کی نُمُخواد اینجه باشه، می تونه بره یه جای دِگه، برا خودش آتیش روشن کِنه!»

در نهایت این گروه از کنار آتش ما رفتند و دور یه آتش دیگه که هم تیپ های خودشون بودند، جمع شدند. اما بعد از این که آتش شون کم شد، این بار به سرکردگی یه مرد مسن اومدند سمت آتش ما و باز هم بساط ما رو به هم ریختند. اسپری داخل آتش ما انداختند، ترقه های دستی پرتاب کردند و در نهایت هم باعث شدند ما بساطمون رو جمع کنیم و بریم دنبال کارمون! البته در نهایت جمع شدیم خونه ی یکی از اقوام آزاده اینا و اونجا دور هم خوش بودیم. اما از آتش بازی خبری نبود.

واقعاً امنیت و شادی در این جامعه ما رو کشته!