مهاجرت و بازگشت به وطن برای خدمت

من صددرصد ترک زادگاه و وطن و مهاجرت رو تایید می‌کنم، چه مهاجرت داخل یک کشور و چه مهاجرت بین کشورها. وقتی شما نتونی در جایی که به دنیا اومدی و سال‌ها توش زندگی کردی، کاری بکنی و احساس مفید بودن بکنی مهاجرت لازمه. وقتی احساس کنی که داره زندگیت از اون مسیر دلخواهت خارج میشه و در واقع، توی زادگاهت زندگیت داره هدر میره و آرزوها و خواسته‌هات جایی برای تحقق نداره مهاجرت لازمه. اینکه آرمانت، نگاهت، عقایدت و طرز تفکرت با نگاه غالب مردم و سیستم حاکم بر اون جامعه تفاوت زیادی داشته باشه، به نظرم مهاجرت لازمه.

اینکه بنا به هر دلیلی، خیلی‌ها دیگه نمی‌تونن جامعه‌شون رو تحمل کنن و وطنشون رو رها می‌کنن و مهاجرت می‌کنن و بعد از چند سال یهو یاد وطنشون می‌افتن و تصمیم می‌گیرن برای «خدمت به وطنشون» برگردن، یه مقدار از قوه‌ی ادراک من خارجه. به نظرم این آدم‌ها، تکلیفشون با خودشون مشخص نیست و از سر هیجان و جوزدگی یا مد روز، وطنشون رو ترک کرده‌ن یا میخوان برای خدمت به وطنشون برگردن. تاکید می‌کنم که این نظر من در مورد کسانیه که برای فرار از جامعه‌شون اون رو رها می‌کنن و میرن و نه کسانی که از ابتدا برای اینکه چیزی به داشته‌هاشون اضافه کنن و بعدا برگردن، مهاجرت می‌کنن.

وقتی وضعیت جامعه، از آستانه‌ی تحمل تو فراتر میره و ترکش می‌کنی، حتما افراد دیگه‌ای هم هستن که تحملشون تموم شده، ولی نمی‌تونن به راحتی تو برن و به هر چیزی آویزون میشن که شرایط خروج از اون جامعه رو برای خودشون فراهم کنن و در این راه، حتما به راحتی مرزهای اخلاق رو هم زیر پا میذارن. ضمن اینکه، معمولا توی جامعه‌ای که تعداد مهاجرانش داره روز به روز زیادتر میشه، احتمال ضعف اخلاق در آدم‌های دیگه‌ی اون جامعه هم خیلی خیلی زیاده (چیزی درست شبیه جامعه‌ی امروز ایران!) و احتمالا یکی از علل زیاد شدن مهاجران هم همینه. پس اگه تو روزی به قصد خدمت به وطن برگشتی، نباید انتظار داشته باشی که جلوی پات فرش قرمز پهن کنن و با یه جامعه‌ی غیرعادی روبرو خواهی بود. در اون جامعه‌ی غیرعادی هم هر لحظه ممکنه اتفاقی بیفته که آرزوی خدمت به وطن رو به گور ببری!


پانوشت: خیلی وقته که فکرهای مرتبط با مهاجرت رو میخوام دسته‌بندی شده و مرتب بنویسم. این اولین نوشته‌ام بود و جرقه‌ش رو هم کتاب «سوء تفاهم» آلبر کامو زد.


بعدا نوشت: با توجه به نظرات مرتبط با این مطلب (نظرات کتبی و شفاهی)، فکر می‌کنم برداشت درستی از مطلبم نشده. توضیح تکمیلی برای این مطلب اینکه: من نمی‌تونم قبول کنم کسی که برای «فرار» از کشورش از ایران خارج شده یا توی جو قرار گرفته که «باید فقط از کشور رفت»، حالا برای «خدمت به وطن» برگرده به کشورش! منظور این نوشته هم این دسته از آدما هستن نه آدمای دیگه. کتاب «سوء تفاهم» کامو رو بخونید، منظورم رو خوب متوجه می‌شید

4 دیدگاه در “مهاجرت و بازگشت به وطن برای خدمت

  1. اون آدم مورد نظر خدمت رو برای توجیه خودش و برگشتش استفاه می کنه. برای اینکه راجع به خودش احساس بهتری پیدا کنه حتی اگه دیگران نظری راجع بهش ندن. البته اگه درست حدس زده باشم کیو می گی …
    ولی در حالت کلی بازم به نظرم این ممکنه که شرایط بعد مهاجرت برای طرف خیلی هم بد نباشه ولی در عین حال به این نتیجه برسه که از تجربیات و آموخته هاش می تونه برای بهتر کردن جایی که ازش فرار کرده استفاده کنه. در این صورت آدمها و شرایط جایی که ازش فرار کرده براش قابل تحمل می شن چون حس می کنه داره تغییر ایجاد می کنه (تغییری که قبلا نمی تونست).

    حمید: من اصلا آدم خاصی مدنظرم نبود. این ذهنیت کلی منه.
    خب حرف منم همینه که اگه فرار کرد و بعدا یهو بنا به شرایط تصمیم گرفت که برگرده، اگه بگه برای خدمت به وطن برمیگردم، داره خودش رو مسخره میکنه. ضمن اینکه، اگه برگشت، نباید منتظر باشه فرش قرمز براش پهن کنن. اتفاقا باید منتظر باشه که دمار از روزگارش دربیارن!

  2. به نظر من اصلا اینطور که می گی نیست. تا وقتی خارج زندگی نکرده باشی نمی شه مقایسه درستی داشته باشی. اگه کسی بعد از چند سال تصمیم بگیره برگرده معنیش اینه که با دانش کامل که زندگی در خارج چه مزایا و معایبی داره -و همچنین در داخل ایران‍‍- می تونه تصمیمی متناسب با روحیات و خواسته هاش بگیره.
    مثلا من برام سخت بود تو ایران تنها زندگی کنم. اینجا همچین مشکلی ندارم. ولی همیشه با این حس عدم تعلق به اینجا باید درگیر باشم. و در نهایت یکی ممکنه براش آسون تر باشه برگرده و با اون مشکلات اولیه کنار بیاد. این مساله کاملا شخصیه.

    حمید: من نمیتونم قبول کنم کسی که برای «فرار» از کشورش از ایران خارج شده، حالا برای «خدمت به وطن» برگرده به کشورش!

    1. سلام حمید جان. خدمت به وطن رو بعضی‌ها واقعن برمی‌گردند تا انجام بدهند. مثل دکتر سمیعی. اما به نظرم یه روزی اگر کسی به ایران برگرده به خاطر خودش یا خانواده‌اش برمی‌گرده، نه وطن. مثلن ممکنه احساس کنه فرصتی در ایران برای پول درآوردن وجود داره یا به‌وجود اومده که باید ازش استفاده کرد. تا جایی که من می‌دونم در کشورهای اروپایی و شاید هم آمریکای شمالی دارای رفاه شدن آسونه اما به خاطر مالیات‌های سنگینی که دریافت می‌شه پول‌دار شدن راحت نیست. اما ایران جاییه که اگر کسی راه‌اش رو بلد باشه می‌تونه به راحتی (بدونِ دزدی حتا) پول‌دار بشه. درود.

      1. میثم جان سلام.

        همین قضیه رو اگه ملت قبول کنن که اکثریت برمیگردن برای دل خودشون، دیگه مشکلی نیست. ادعای وطن دوستی کردن و نجات وطن برای من قابل هضم نیست.
        ضمنا در آمریکای شمالی شما خیییییلی راحت میتونی پولدار بشی، دقیقا مثل ایران فقط کافیه راهش رو پیدا کنی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.