بایگانی دسته: طنز

طنز نوشته هایم

نظرات جالب

سال ۸۶، یه مطلبی نوشته بودم در مورد «عبدالمالک ریگی»، یکی امروز صبح اومده یه همچین نظری روش گذاشته، گفتم اینجا بنویسمش، شما هم یه کم مستفیض بشید:

«با سلام به تو بشر که در حال آزمایش دادنی
با نگاهی گذرا به تاریخ بشریت ما متوجه میشویم که همیشه ۲ گروه با هم در ضدیت و جنگ بودند.

گروه ۱- شامل بشردوستان – آزادی خواهان – روشنگران – پایبندان به اصول اخلاقی- وطرفداران اینها

گروه ۲- شامل استبداد گران – خونخواران – پول پرستان – حقیقت پوشان – بی بندوباران – وطرفداران اینها.
در اینجا به ذکر اسامی تعدادی از هر یک از دو گروه میپردازیم.

گروه ۱- کلیه پیامبران مانند: نوح – ابراهیم -اسماعیل -یوسف -یونس -خضر -سلیمان -موسی –داوود -مریم- عیسی -محمد(ص)- وکلیه امامان علی و حسن و حسین وبقیه فرزندانشان

سلمان فارسی -ابوذر -اسپارتاکوس -باراباس -گاندی -هوشی مین -ابراهام لینکولن -جان اف کندی -فلورانسنیت اینگل -سالوادورآلنده -امیلیانو زاپاتا -پانچوویلا -چگوارا -فیدل کاسترو -مارتین لوترکینگ – مالکوم ایکس – ویلیام والاس -رابین هود -ستارخان -باقرخان -میرزا تقی خان امیرکبیر -میرزا کوچک خان جنگلی -مصدق – سید جمال الدین اسدآبادی -میرزای شیرازی -قاضی طباطبایی -مدنی -دستغب -صدوقی-اشرفی اصفهانی -طالقانی -نواب صفوی-سعیدی -بخارایی -صفارهرندی -امانی -نیک نژاد -خسرو گلسرخی -شریعتی -مطهری -چمران -آوینی -صیاد شیرازی -دلیران تنگستان -بهشتی -باهنر -رجایی -خمینی -حسن مدرس – سربداران -حسن صباح و ملیونها ملیون افرادی که در این راه جان خود را دادند.

۲ – شداد -فرعون -اسکندر -هولاکوخان مغول – ابوجهل-معاویه -یزید -شمر -اکثر شاهان خونخوار -قیصر روم -. هیتلر -موسیلینی -ژنرال پینوشه – صدام – بوش -بلر-

جنگهای بسیاری توسط این گروه بوجود آمده از جمله جنگهای سلیبی -جنگ جهانی اول و دوم -جنگ
مکزیک -اسپانیا -الجزایر -مراکش -سودان -سومالی -اریتره -سرخپوستان آمریکا -ویتنام -کره -ژاپن -مصر
بمب اتمی هیروشیما -فلیپین -السالوادور -ونزوئلا -کلمبیا -شیلی -آرژانتین -نیکاراگوا -لبنان -فلسطین-عراق

لطفا در راه گروه ۱ قدم بردارید وکمک کنید متشکرم»

خیلی باحاله یارو! گروه ۱ رو که نگاه میکنی، توش اسم رابین هود و حتی فیدل کاسترو وجود داره به عنوان آزادیخواهان و بشر دوستان! طرف حتی نمیدونه که رابین هود یه نماده و کاسترو که زمانی آزادی خواه بوده، این روزها به یکی از خونخوارترین و مستبدترین افراد تاریخ تبدیل شده! همچنین اسم «نواب صفوی» رو در این گروه قرار داده. کاری ندارم که نواب به اعتقاد خیلی ها برای اسلام می جنگیده، مهم اینه که برای این هدفش آدم می کشته و کسی که آدم بکشه، نه بشر دوسته و نه پای بند به اصول اخلاقی!

یه شخصی به نام باراباس رو هم نوشته که من توی اینترنت که جستجو کردم، بهترین توصیفش رو در لغت نامه ی دهخدا دیدم. من نفهمیدم چطوری این باراباس آدم خوبی بوده با این توصیفات!

بعد توی گروه ۲، نوشته فرعون! برای این دوست عزیز، فرعون فقط همون یه نفریه که به موسی و بنی اسرائیل حمله کرده!

توی جنگهایی هم که نوشته، نوشته «بمب اتمی هیروشیما»! بگذریم از اینکه یه جا هم نوشته «جنگهای سلیبی»، که به نظرم از سواد ایشون مشخصه که کلمه ی صلیب رو تا حالا ندیده و فقط حفظش کرده!

در آخر هم که نوشته «لطفا در راه گروه ۱ قدم بردارید و کمک کنید متشکرم». بیچاره حتماً فکر میکنه خودش داره در این راه قدم بر می داره و ما هم باید بهش کمک کنیم!

برای این دوست عزیز، کمی عقل و برای خودمون کمی آرامش، آرزو دارم

پیشنهاد تغییر مداوم ساعت ها

در راستای اعتلای کشور عزیزمان و در چپای تغییر ساعت رسمی کشور، که به دلیل اهمیت فوق العاده اش، وقت و هزینه ی بسیاری را بر دوش دولت خدمت دوست و مردمگذار تحمیل نُمود، این بنده ی حقیر که از عاشقان توسعه ی همه جانبه ی کشور می باشم، پس از ساعتها کار کارشناسی و با مشورت گرفتن از نخبگانی مانند خودم، پیشنهادی را پرورده ام که کأنَّه زیتون پرورده آب از لب و لوچه ی کارشناسان محترم روان می دارد.

پیشنهاد بنده درباره ی تغییر روزانه ی ساعت رسمی کشور است، بدینصورت که روزی یک ساعت، ساعت رسمی کشور را عقب بکشیم.

توجیه اقتصادی این طرح شدیداً و اکیداً و عمیقاً کارشناسانه، بدینصورت است که وقتی هر روز، ساعت را یک ساعت عقب بکشیم، بعد از پایان هر محدوده ی زمانی ۲۴ روزه، در ابتدای روز ۲۴ام هستیم! برای مثال، در روز اول، ساعت ۲۴ که بشود، در ساعت ۲۳ همان روز هستیم. در روز دوم، ساعت ۲۴ قدیم که بشود، ساعت را یک ساعت دیگر عقب میکشیم و در آن لحظه، در ساعت ۲۲ خواهیم بود و الی آخر! به همین منوال که پیش برویم، در روز ۲۳ام، ساعت ۲۴ قدیم که بشود، ساعت را یک ساعت عقب میکشیم و آن لحظه، ساعت ۱ بامداد آن روز خواهد بود. بنابراین در انتهای روز ۲۴ ام که مثلاً سه شنبه است، وقتی به ساعت ۲۴ قدیم و به ابتدای روز چهارشنبه میرسیم، با یک ساعت عقب کشیدن ساعت، در ساعت ۲۴ روز قبل و در واقع در ابتدای روز ۲۴ام یا همان سه شنبه خواهیم بود.

این مسئله باعث خواهد شد که به جای ۷ روز هفته کاری، هشت روز کاری داشته باشیم و این امر، به افزوده شدن ساعت کاری کشور کمک شایانی خواهد کرد و باعث خواهد شد که کارمندان محترم دولت، وقت بیشتری برای چرت زدن و گفتگو در ادارات داشته باشند. همچنین پیشنهاد میکنم به جای ‍‌‌«هفت روز هفته»، بگوییم «هشت روز هشته» که این تناقض و حالت دوگانه از بین برود.

همچنین می توان با ارائه ی این طرح به سازمانهای جهانی، به ارائه ی جایگزینی برای نظریه ی منحرفانه و صهیونیستی نسبیّت نیز پرداخت. بدین ترتیب که تنها با حرکت با سرعت نور نیست که می توان در زمان حرکت کرد. بلکه با تغییر ساده ی ساعت نیز می توان به جای امروز، در دیروز باشیم و گذشته را تغییر دهیم.

همچنین می توان به جای عقب کشیدن ساعت، هر روز یک ساعت، ساعت رسمی کشور را جلو بکشیم و مثلاً وقتی به ساعت ۲۳ از روز ۲۴ام میرسیم، با یک ساعت جلو کشیدن ساعت، می توانیم یک ضرب وارد روز ۲۶ام شویم و از زمان جلو بیفتیم و آینده را زودتر از دیگران رقم بزنیم. این مسئله با اینکه باعث کم شدن ساعت کاری و نگرانی و ناراحتی کارمندان محترم دولت خواهد شد، اما به دلیل رسیدن به آینده (به طوری که در هر سال حدود ۱۵ روز و در هر ۲۴ سال، حدود یک سال از دنیا جلو می افتیم)، بار مالی وارد شده به دولت بر اثر کاهش ساعت جاری جبران خواهد شد.

باشد که رستگار شوید!

درگیری در شمال غرب تهران در آستانه ی ۱۸ تیر

در آستانه ی سالگرد فاجعه ی ۱۸ تیر ۱۳۷۸، در شمالغرب تهران درگیریهای شدیدی رخ داد. برای ما عجیب بود که چرا کوچکترین خبری از این درگیری ها توسط هیچکدام از رسانه های داخلی و خارجی مخابره نشد!

در این درگیری ها که از ساعات ابتدایی بامداد ۱۶ تیر ۱۳۸۷ آغاز شد، گروه ویروس های فشار [کلیک کنید]، در اقدامی ناجوانمردانه، با حمله به خوابگاه دو تن از دانشجویان دانشگاه های صنعتی امیرکبیر و علم و صنعت ایران، اقدام به ضرب و شتم این دو دانشجو نمودند. این دو دانشجو با مراجعه به یکی از سران مخالف سرسخت ویروس ها [کلیک کنید]، از وی طلب یاری نمودند. وی با هماهنگی با یکی از مراکز مبارزه با ویروسهای فشار [کلیک کنید]، تعدادی نیرو [کلیک کنید] برای کمک به نیروهای انتظامات [کلیک کنید] داخل خوابگاه ارسال نمود.

در حال حاضر درگیری ها در این منطقه همچنان با شدت ادامه دارد.

دانشجوی دانشگاه صنعتی امیرکبیر که بشدت مضروب شده است و تحت مداوا قرار دارد، از ضعف نیروهای کمکی ارسال شده به منطقه ابراز ناراحتی نمود و خواهان ارسال نیروهای قوی تر برای مقابله با ویروسهای فشار نمود که مورد پذیرش «فرد مخالف سرسخت ویروسها» قرار نگرفت.

از آثار بجا مانده از تخریبهای ویروسهای فشار، می توان به تغییر صدای یکی از دو دانشجوی یاد شده (که همان دانشجوی دانشگاه صنعتی امیرکبیر است)، آب ریزش بینی وی، بیرون روی شدید و سرفه و درد و کوفتگی شدید اشاره نمود.

———————————————

پانوشت ۱: با مراجعه به لینکهای مشخص شده با عبارت [کلیک کنید] موضوع را حتماً متوجه شده اید. از دوستانی که با جستجوی کلماتی مانند «عکسهای ۱۸ تیر»، «۱۸ تیر»، «درگیری ۱۸ تیر» و … وارد این وبلاگ خواهند شد، پیشاپیش عذرخواهی می کنم. اما خیلی حال داد! تا شما باشید دلتون رو به اتفاقاتی که نخواهد افتاد، خوش نکنید!

پانوشت ۲: طی چند روز اخیر، متوجه شدم که هیچ کامنتی برای مطالب جدید وبلاگمون گذاشته نشده. متعجب شدم! چون حداقل فحش میدادند بعضی ها، بعضی موقعها! اما این بار خبری نبود! پژمان هم گفت که نمیشه کامنت گذاشت! رفتم توی دیتابیس کامنتها رو نگاه کردم، دیدم همه ی کامنتهای چند روز اخیر، spam شده اند! در حالی که پیش فرض کامنتها spam نیست! کامنتها رو برگردوندم به حالت معمول! اما هر چی تلاش کردم، نتونستم بفهمم مشکل تنظیمات وبلاگ از کجاست که هنوز هم کامنتهای جدیدی که گذاشته میشند وارد «صف بررسی» میشند! خلاصه اینکه اگه کامنت گذاشتید و اضافه نشد، دوباره نذارید کامنت رو. کامنتتون وارد صف بررسی میشه و من سریع تأییدش میکنم تا وقتی که کامل تنظیمات رو درست کنم!

جمع دوستان

دو شب پیش با تعدادی از بچه ها توی مهمونی که به مناسبت عقدمون دادیم،‌ عکس دسته جمعی گرفتیم. عکسی که وقتی بهش نگاه میکنم، دلم میگیره! وقتی به این فکر میکنم که تا سه چهار سال دیگه، خیلی از این بچه ها دیگه ایران نیستند و دیگه همدیگه رو نمی تونیم ببینیم و شاید چندین سال بگذره که بتونیم دوباره اینطوری دور هم جمع بشیم، غصه ام میگیره!

کسانی که اومده بودند و توی عکس هستند:‌علی و سمانه، مهدی و ریحانه (که البته اولین بار بود دیدیمش)، پژمان، وحید، احمد، محسن،‌ ابوذر، امین، علی عراقی، بیژن، مازیار، شهرام، علی طهوری، حسین آتشی، حسین عزیزپور، علی شریف، مجید، بابک، امین شیرزاد، پرهام و گلنسا، حامد (برادر وحید) و خانمش سارا، مریم، مانیا، سارا، شبنم، فاطمه و بارانک و فرناز خواهرم، یا حتی کسانی که نیومده بودند:‌ علیرضا و فاطمه،‌ کورش،‌ نوید،‌ شاهین، متین،‌ دکتر حسام،‌ علی افروزه، حسین حسینی پرور، سولماز و هنگامه و اونایی که بخاطر کمبود جا نتونستیم دعوتشون کنیم.

دلم برای این روزها تنگ میشه! روزهایی که بهترین دوران عمرم بوده و هست!

دوست داشتنی ها و دوست نداشتنی ها

دوست داشتم یه روز، فقط یه روز، پسر بودم تا می تونستم یه سری چیزایی که اصلاً برام قابل درک نیستن رو درک کنم!

دوست دارم ها:

خوردنی ها: انواع بستنی، معجون بابارحیم، کشک بادمجون، قرمه سبزی، هندوانه.

خواندنی ها: “ژان کریستف” اثر “رومن رولان”، وقتی می خوندمش که حتی معنی کلمه “مسرت” رو نمی دونستم و از تو فرهنگ لغات نگاه می کردم. شاید همین باعث می شه که الانم هر چند وقت یه بار که یه تیکه هاشو می خونم و بیشتر می فهمم حس خوبی بهم دست بده. “زنان کوچک” که تو اوج دوران نوجوانی خوندم و از خوندنش هم لذت بردم و هم واقعاً تو یه سری رفتارهام و برخوردهام تأثیر گذاشت!، “داستان دو شهر” اثر “چارلز دیکنز” که اونم یکی از کتابای اون دوران زندگی بود. “کوری” و “دو دنیا” رو هم تو کتابایی که تو این یه سال اخیر خوندم، خیلی دوست داشتم. خوندن دفتر خاطرات خودم رو هم خیلی دوست دارم، هم واسه یادآوری خاطرات، هم واسه دیدن سیر تغییرات خودم!

مکان ها: پارک ته خیابون ۵۳ام یوسف آباد، سایت دانشکده کامپیوتر دانشگاه امیرکبیر، جنگل کارا، گلمکان (اطراف مشهد)، کلاً جاهایی که زیاد خاطره ازشون دارم.

فیلم ها: “سگ کشی”، “Pride & Prejudice”، “The thorn’s Bird”، “Seven”، “Once Upon a Time in America”.

شنیدنی ها: آهنگ های ابی و محمد اصفهانی.

آدم ها: حمید، پدر و مادر و خواهرام، خواهر زاده ام سینا، کلاً فامیل نزدیک رو تک تکشون رو دوست دارم. دوستای نزدیکم که می تونم بگم تقریباً همشون دوستای دوران دانشگاهم هستن و فکر می کنم دیگه نمی تونم همچین دوستایی رو پیدا کنم، و البته فاطمه رو به عنوان صمیمی ترین دوستم (البته جز حمید). از بین استادها هم دکتر صبایی.

دوست ندارم ها: جاهای شلوغ و پرازدحام، دعوا، حرص خوردن الکی، ریا، تظاهر، چشم و هم چشمی، دخالت، غرور بیجا، همه رو از بالا نگاه کردن، سروکله زدن با استادا برای نمره، دیدن دوروبر، دانشگاه علم و صنعت، رفتار اکثر استادا، انتظامات و به خصوص خانومای دم در، خوابگاه دانشگاه علم و صنعت، سیاست و یه سری چیزای دیگه که نمی تونم تو قالب یکی دو کلمه بگمشون. حتی بیشتر آدما رو امروز دوست ندارم. بیرون که می رم همش احساس بیزاری می کنم از همه چی.

بالاخره آپدیت کردم :دی

کار سختی بود، وقت و فکر زیادی می خواست. منم تو اولین فرصت نوشتم، اما بازم وقت واسه فکر کردن کم بود واسه همین احتمالاً کلی چیز جامونده!

این روزا اینقدر کار دارم و از طرف دیگه نمی دونم چی باید بنویسم! دلم یه کم وقت اضافی می خواد، بدون نگرانی، بدون دغدغه، فقط واسه خودم و واسه فکر کرن به خیلی چیزا، ولی افسوس که حالاحالاها باید منتظر بمونم.

تعجبیات آقای گوجه

چند روزی بود که آقای گوجه داشت کم کم روی لبانش خنده سبز میشد! خصوصاً امروز که به دلیل قهرمانی تیم همرنگ ایشان، جگرش حال اومده بود! اما به محض خواندن سخنان گهربار ریاست محترم جمهوری و سخن از حل مشکلات اقتصادی مردم، به شکلی که می بینید در اومد و به قول هموطنان شریف آملی، «لینگِلو» شد!

معرفی آقای گوجه

آقای گوجه

این دوست عزیزی که این بالا می بینید، آقای گوجه است!

البته این عکس آقای گوجه در ابتدای سال ۱۳۸۴ هجری شمسی، گرفته شده و تصویر ایشان، خصوصاً در یکی دو سال اخیر، به هیچ وجه من الوجوه، شباهتی به این عکس ندارد! لبخند از روی لبان ایشان رخت بربسته و مدام تحت فشار معیشتی قرار دارند.

چند وقت پیش آقای گوجه به این فکر می کرد که با بالا رفتن قیمتش، برای حل مشکلات معیشتی خود و خانواده، بهتر است دست به «خود فروشی» بزند و از این راه، رزق حلال کسب نماید! بهر حال کیلویی حدود ۲۵۰۰ تومان کم نیست!

البته خیلی زود ثابت شد که آقای گوجه، ماتحت تأثیر استکبار جهانی و رژیم های طاغوتی و مفسد و مافیای اقتصادی قرار گرفته و از وضعیت معیشتی شکایت دارد، وگرنه همانطور که در اواخر اردیبهشت ماه ۱۳۸۷ هجری شمسی اعلام گردید، وضعیت معشیتی مردم نسبت به ۲-۳ سال قبل بهتر شده است!

یالّا یالّا، الهام میخوایم یالّا

به دنبال استعفا [و به گفته ی بعضی های دیگه، برکناری] وزیر نفت دولت نهم به دلیل افزایش کارآمدی دولت، ملت غیور و همیشه در صحنه ی ایران، خواستار حضور «دکتر غلامحسین الهام» به عنوان سرپرست وزارت نفت شدند.

همچنین یکی از مهم ترین روشهای افزایش کارآمدی وزارت نفت، استفاده از نفت برای ریختن در حلقوم دانشجویان بازداشتی، برای عدالت گستری، مهرورزی و خدمت به این بندگان خدا و تعالی و پیشرفت معنوی کشور با پخش اعترافات این عزیزان ذکر شده است!

لازم به ذکر است که دکتر الهام، پس از حضور در وزارت دادگستری، مهرورزی شان را به همگان ثابت فرموده اند و مردم منتظر مهرورزی ایشان در وزارت نفت می باشند و اعلام نموده اند که «مهندس غلامحسین نوذری» را به سرپرستی وزارت نفت قبول ندارند! در ضمن، مردم خواسته اند که «اگر الهام جونم اینا رو نمیارین تو وزارت نفت، حداقل صادق جون محصولی رو به سرپرستی منصوب کنین که ایشون هم تا زمانی که مجلس به وزیر نفت رای اعتماد بده، یه کم مسئولیت توی دولت داشته باشند و دل رئیس جمهور شاد شود!»