دو راهی

این روزها بدجوری بر سر دو راهی قرار گرفته ام. «پیک آسا» (محل کارمان) را دوست دارم. به خاطر جو دوستانه و صمیمانه اش، به خاطر کاری که در آن انجام می شود و در ایران تک است (ارائه خدمات پیام کوتاه توسط یک شرکت ایرانی)، به خاطر مدیریت انتقادپذیرش (که البته گه گاه نقدی هم بر آن داشته ایم) و به خاطر همه ی حس های خوبی که در حدود دو سال اخیر در این شرکت داشته ام.

اما از طرفی مشکلاتی هم در پیک آسا داشته ام و دارم. مهم ترین هایش، اول مشکل مالی شدیدی است که به قول مدیریتش، ناشی از کمبود نقدینگی است و نه بی پولی، که البته میفهمم که همه اش تقصیر مدیریت نیست و وضعیت اقتصادی کشور نابسامان است. اما در هر صورت، مدیریت آن هم نمی تواند هیچ تقصیری نداشته باشد. تحمل تعویق سه ماهه در پرداخت حقوق، برای یک زوج تازه ازدواج کرده (که هر دو در پیک آسا کار می کنند) به این راحتی ها ممکن نیست. تصور کنید که حدود دو هفته را با حدود پنجاه هزار تومان ته حسابتان سر کنید! از طرفی از میزان دریافتی ام هم راضی نیستم.

دومین مشکلی که در پیک آسا دارم و این روزها بدجوری آزارم می دهد، کاری است که انجام می دهم. تا همین سه چهار ماه پیش، از کارم ناراضی نبودم و چیزهای جدیدی هم یاد می گرفتم. اما از وقتی بخش عمده ی کار انجام شده و کار وارد فاز خرده کاری و تمیزکاری و اضافه کردن ویژگی های نه چندان سخت جدید شده، یکنواخت شدن کار اذیتم می کند. حس می کنم چیزی یاد نمی گیرم.

مشکلاتی که گفتم، کوچک نیست. هر روز به سرم می زند که سال آینده را در پیک آسا نباشم و بروم دنبال کار جدید در محیطی جدید و حس تنوع طلبی ام را ارضا کنم. اما از طرفی به دلیل حساسیتی که روی کارم داشته ام و دارم و به قولی، نسبت به پروژه ای که دارم انجام می دهم، غیرت دارم، حس خوبی ندارم که حالا که پروژه به فاز بهره برداری رسیده و دارد به نظرم کم کم به بلوغش نزدیک می شود، آن را رها کنم و بروم دنبال یک کار جدید در جایی دیگر!

واقعاً بر سر دو راهی مانده ام و این تردید، این روزها بدجوری ذهنم را مشغول کرده و به قولی، CPU Usage ام خیلی خیلی بالا رفته و این هم شده قوز بالا قوز. دارم درمانده می شوم

7 دیدگاه در “دو راهی

  1. راستش ما هم از این مشکلات زیاد داریم.
    حقوق که سه ماه عقب بیفته خیلی ستمه.
    ما سر خونه اینا نرفتیم ولی الان یه سری خرج و پس انداز برای عروسی انجام میدیم. این قضیه ۵۰ تومن واسه ما هم پیش اومده D:
    ولی خوب بستگی داره به کار و آینده کاری
    معمولا شرکت ها تا چندین سال اول وضعشون همینه ولی میدونی اگه بمونی به جاهای خوبی میرسی.
    باید قشنگ بشینید کاست-بنفیت حساب کنید.
    ولی یه خوبی که داره اینه که وقتی آدم بعد از خالی شدن حسابش یه دفعه کلی پول میگیره ذوق مرگ میشه D:

    حمید: مشکل اینجاست که این شرکت ما، تا سال گذشته، خیلی وضع خوبی داشت و به چندین سال اول ربطی نداره این وضعیتش!
    فعلا داریم سبک و سنگین میکنیم شرایط کاری جاهای مختلف رو.
    ما همون موقع که فیش حقوقی رو میگیریم خوشحال میشیم، ولی تا فرداش کلی از پولی که گرفتیم رو بابت قسط و خریدهایی که عقب افتاده خرج میکنیم و باز همون بساط قبلی میشه!:دی

  2. من تکذیب میکنم. خود حمید بود که ایده میداد! D:

    ولی جدی. باید به فکر کار آزاد بود. کار شرکتی خوبه جواب میده ولی کافی نیس.

    حمید: ایده های مجید بهتر بودااااا!:دی
    کار آزاد توی این شرایط بی ثبات به نظرم اشتباهه و یه نوع خودکشی کاری به حساب میاد! انرژی و پولمون رو می سوزونه! در کل موافقم که آدم بهتره برای خودش کار کنه، اما در شرایط الان مخالفم!

  3. حمید جان. حرفایی که زدی، حرف دل اکثر ماهاییه که تو پیک آسا هستیم. وضع من هم بهتر از تو نیست. خودم که اینجام. رزیتا هم توی یه شرکت دیگه ای کار می کنه که اونا هم به خاطر وضعیت خراب ای تی ایران به گل نشستن. از شهریور حقوق ندادن. از طرفی چون ماه های اخر پایان نامه شه، جاشو نمی تونه عوض کنه.
    خلاصه که داستان، داستان قدیمی رفاقت سیلی و صورته.

    من هم چند ماهی دقیقن حس تو رو داشتم. شرکت داره از یه شرکت تولید کننده به یه شرکت نگهدارنده تبدیل می شه. شاید سال دیگه، آخرین سالی باشه که تیم های تولید این چنینی داریم. حقیقتیه که باید پذیرفت.
    منتها توصیه م به تو اینه که هی نشین فکر کن و اعصاب خودتو خورد کن و سی پی یو مصرف کن.
    با توجه کامل به شرایطت، تجربه هات، درس دانشگات، درآمدی که نیاز داری داشته باشی و غیره، برو دنبال کار بگرد. رزومه تو درست کن و اقدام کن.
    سه حالت داره:
    ۱. با یه شرکتی به توافق می رسی و می ری یه جای بهتر،
    ۲. کاری گیرت نمیاد و به کارت توی پیک اسا ادامه می دی. منتها خیالت راحته که اقدام کردی و خواستی که بری اما کار خوبی گیرت نیومد. در این حالت اعصاب خوردی ای که الان داری کمتر می شه و خودت رو مقصر هر اتفاقی که پیش میاد نمی دونی.
    ۳. یه شرکت انتخاب می کنی، مصاحبه می کنی، با شرایط بهتر از اینجا. اما به پیک اسا هم این فرصت رو میدی که شانسش رو برای نگهداشتن تو امتحان کنه. توی جلسه ای با مدیرعامل سعی می کنید به یه نقطه نظر مشترک برسید. دراین حالت هم رضایت تو میره بالا.

    خوب فکر کن. عمل کن و به خدا توکل کن تا بهترین نتیجه رو بگیری.
    و خودت رو مقصر هیچ اتفاقی ندون.

    از خدا برات بهترین تقدیر و سرنوشت رو آرزو می کنم.

    حمید: ممنون موسی جان. در مورد کار دیگه، به راحتی و با حقوقی خیلی بهتر از پیک آسا کار سراغ دارم که حتما میشه باهاشون قرارداد بست. کیه که از پول سر موقع و پاداش واینجور چیزا بدش بیاد؟ ولی سخته واسم به این راحتی پیک آسا رو ول کنم. هر کاری میکنم ته دلم راضی نیست و مرددم. باید هر چه زودتر یه حرکتی بزنم و عملا یه کاری انجام بدم. یا برم با یه جا دیگه توافق کنم، یا همین پیک آسا رو انتخاب کنم. بعدش دیگه هر چه پیش آید!

  4. من که مطمئنم شما و همسر گل تون اینقدر با شرافت و با وجدان کاری اونجا تا حالا کار کردین که شاید اونها دوس نداشته باشن از اونجا بیاید بیرون… اما به همون دلیلی که گفتم هم آخرش هر جایی برید بهتر و عالی تر از این جای الانتون هست… اما تروخدا اول یه کار پیدا کنین بعد بیاید بیرون… به امید بهترین بهترین روزها براتون 🙂

    حمید: ممنون. لطف دارید. هنوز هم مرددیم که بریم سراغ کار دیگه و جای دیگه و مصاحبه کنیم!

  5. بین با مهدی موافقم و باقی حرفام یه اینتر جا افتاده :دی یعنی تو عالم واقعی با مهدی موافقم و بقیه اش هم یه سری تخیله گفتم که دور هم شاد باشیم:دی

  6. با مهدی موافقم. حیف که همه اول کارند و دستا خالیه! وگرنه چه خوب می شد همه بچه ها دور هم یه شرکت می زدین. بیژن ایده می داد شما هم پیاده می کردید:دی هر شب هم قبل رفتن به خونه یه دور وسط شرکت می زدید و می رقصیدید:دی هر وقت هم خونه ی مجید جمع می شدین می فهمیدید قندونا و گلدونا و خودکارا و … شرکت کجا غیب اش زده:دی

    حمید: دستا خالی هست، اما ضعف در مدیریت هم هست! درسته شرکت تازه ۵ ساله داره به صورت جدی کار میکنه، اما بارها و بارها در جلسات با مدیریت گفته شده که همه ی تخم مرغ ها رو نباید در سبد مخابرات گذاشت، اما گوش شنوایی نیست! همین میشه که هر موقع مخابرات پول نداره، شرکت وضعش خراب میشه!
    با این شرایط بی ثبات کاری، واقعا شرکت زدن اشتباهه. یه زمانی با بچه ها، خیلی توی فکرش بودیم
    در مورد شرکتی که هم که توصیف کردی، کلی خندیدم، خصوصا قسمت مجیدش!

  7. حاجی در مورد بی پولی و این حرف ها درکت می کنم 🙂 خیلی هم سخته که آدم سه ماه بدون حقوق کار کنه. در مورد پیک آسا و شرایط کاریش حرفات درست بود ولی باز فکر می کنم عوض کردن شرکت فقط به خاطر یکنواخت شدن کار، عمل درستی نیست! چون تجربه ثابت کرده که همه شرکت های کامپیوتری ایران همچین وضعی دارن.
    به نظر من بهتره آدم با این وضعیت جایی استخدام بشه که بتونه در اون شرکت پیشرفت کنه. یعنی به جای عوض کردن شرکت به فکر پیشرفت تو همون شرکت باشه. اینجوری یکنواختی هم از بین می ره.
    من فکر می کنم پیک اسا همچین جایی باشه. یعنی راه پیشرفت رو برا همه باز گذاشتن و کسی مانع پیشرفت کس دیگه ای نمی شه.

    حمید: میدونم که همه جا همچین وضعیتی دارن، ولی تو زمانی میتونی پیشرفت کنی که کار جدیدی رو هم بتونی شروع کنی و توی اون کار خودت رو نشون بدی! من توی این پروژه ای که الان هستم، به اندازهی کافی کار کرده ام و خودم رو نشون داده ام و دیگه چیز جدیدی یاد نمیگیرم!
    ضمن اینکه پروژه ای که من روش کار میکنم، حداقل یکی دوسال دیگه به صورت خرده کاری، کار داره! اینجوری نمیتونم ادامه بدم واقعا

پاسخ دادن به محسن لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.