ایران – مورد اول: از زمانی که شما اطلاعات فرزند تازه متولدشدهتون رو توی سامانهی پرداخت یارانه ثبت کنید تا زمانی که دولت شروع کنه به پرداخت یارانه برای فرزندتون، چند ماه طول میکشه و دولت بابت این چند ماه تاخیر سیستم خودش به شما یارانهای برای فرزندتون نمیده. در واقع حق شما خیلی ساده و قانونی خورده شده. این مورد برای خود ما موقع تولد یاسمین پیش اومد و دقیقاً ۴ ماه یارانهی یاسمین رو نگرفتیم. بگذریم از اینکه بعدا در کل از دریافت یارانه انصراف دادیم.
ایران – مورد دوم: برای تکمیل مراحل گرفتن ویزای کانادا، همراه با مادر و خواهرم میخواستیم بریم استانبول. مادرم حدود بیشتر از دو سال قبلش، یه بار عوارض خروج رو برای خودش پرداخت کرده بود و به دلیلی از ایران خارج نشده بود و اون قبض عوارض خروج رو استفاده نکرده بود و قبض پرداختیش همراهش بود. قبض پرداختی مابهالتفاوت عوارض خروج قبلی و جدید هم همراهش بود. موقعی که جلوی گیت دریافت عوارض خروج نیروی انتظامی رسیدیم، مامور پشت باجه به مادرم گفت که بخشنامه اومده که فقط قبضهای پرداختیِ تا دو سال قبل معتبر هستن و قبض قدیمی عوارض خروج شما منقضی شده! یعنی یه احمقی این بخشنامه رو صادر کرده و یه نفر هم که پولی رو قبلا به حساب خزانهی دولت ریخته و بدون اینکه پولش بهش برگردونده بشه، بهش میگن که پولی که شما به حساب دولت ریختی رو دولت و سیستم مملکت خورد، یه آب هم روش! خلاصه که اون افسر نیروی انتظامی با اعتراض مادرم به این قضیه، از افسر مافوقش پیگیری کرد و بعد از چند دقیقه معطلی، افسر مافوق قبول کرد که استثنائا این بار قبض قدیمی رو هم قبول کنن.
اینا دو تجربهی مستقیم من از حقخوری رسمی توی ایران بود. موارد دیگهای هم هست و حتما خیلیای دیگه هم از این دست تجربهها توی ذهنشون دارن.
حالا تجربهی اخیر ما از سیستم دولت ایالت اونتاریوی کانادا:
هزینههای پزشکی توی کانادا سرسامآوره. مثلا من یه بار دستم رو خیلی بد بریده بودم و فقط مراجعهی من به اورژانس بیمارستان دولتی اتاوا و ویزیت و عکسبرداری و بستن دستم حدود ۹۰۰ دلار هزینه برداشت که خوشبختانه بیمهای که از طریق دانشگاه آزاده گرفته بودیم، هزینهش رو داد. البته هزینهی ویزیت دکتر اورژانس توی روز تعطیل رو خودمون دادیم و بیمه پوشش نداد. برای کسانی که با سیستم بیمهی کانادا آشنایی ندارن این رو هم بگم که اینجا همه باید بیمه داشته باشن، یا از طریق دانشگاه که هزینهش رو با شهریه پرداخت میکنید، یا از طریق دولت که رایگانه و شرایط خاصی داره و یا خودتون از طریق یه بیمهی خصوصی بیمه رو میخرید. خلاصه که همه باید بیمه باشن. البته بیمهی تکمیلی قضیهش جداست. ولی بیمهی دولتی تقریباً همهی هزینههای درمانی شما رو پوشش میده. اون یکی بیمهها هم به همون نسبتی که شما پول بیمه بدید، هزینههای درمانی رو پوشش میدن.
یه ماه و نیم پیش که دستم شکست و عمل جراحی داشتم، پیشبینی کردیم که هزینههای درمان خیلی خیلی بالا باشه و امیدوار بودیم که بیمه همهش رو پوشش بده. تا اینکه متوجه شدیم بیمهمون مواردی مثل ویزیت پزشک رو کامل پوشش نمیده. یا همین امروز متوجه شدیم که یه مورد دیگه رو کامل پوشش نداده و احتمالا خودمون باید حدود ۱۰۷۰ دلار پرداخت کنیم. یه روز که با بچههای شرکت صحبت هزینههای درمانی و عدم پوشش بیمه شد، بچهها براشون سوال شد که چرا من بیمهی دولت ایالت (OHIP) رو ندارم. اونجا بود که فهمیدم بعد از سه ماه کار تمام وقت توی ایالت اونتاریو، شما میتونید برای خودتون و خونوادهتون بیمهی دولتی بگیرید.
کلی اعصابمون خرد شد که چرا زودتر این رو نفهمیده بودیم و هزینههای مختلفی که برای دکتر یاسمین و خودمون کردیم از جیبمون رفت. نکته اینجا بود که من چون از سپتامبر ۲۰۱۵ کارم رو شروع کرده بودم، از دسامبر ۲۰۱۵ میتونستیم کارت بیمهی دولتی رو بگیریم و تا همون لحظهای که قضیه رو فهمیده بودیم، حدود یه سال بود که میتونستیم از بیمهی دولتی استفاده کنیم. خلاصه که روزهای بعدش قضیه رو از طریق ادارهی خدمات دولت اونتاریو پیگیری کردیم (که داستان طولانی داره و در این مقال نمیگُنجه) تا هر چه سریعتر کارت بیمهی دولتی رو بگیریم و حتی یک روز هم از دست ندیم که اگه یه وقت کارمون باز به دکتر و بیمارستان کشید، مشکلی نداشته باشیم و خیالمون راحت باشه. نکتهی جالب و شیرین قضیه این بود که توی ادارهی خدمات دولت اونتاریو متوجه شدیم که کارت بیمهی ما از همون تاریخ دسامبر ۲۰۱۵ صادر میشه و تمام هزینههایی که توی این یک سال کرده ایم و بیمهی دولتی پوشش میداده رو میتونیم از دولت بگیریم. یعنی سیستم دولتی اجازه نمیده که حق شما خورده بشه، حتی اگه یک سال دیر فهمیده باشید که حقی دارید.
تصور کنید احساس آرامش و امنیت روانی ما رو بعد از این قضیه!
با مقایسهی این موارد میشه فهمید که چرا ساکنان کانادا (و احتمالا کشورهای مشابه) اینقدر آرامش دارن، در حالی که توی ایران آدم از یه لحظهی دیگهش خبر نداره و نمیدونه قراره چه کسی چه تصمیمی بگیره و چطوری حقش رو رسماً بخوره و از بین ببره و آب هم از آب تکون نخوره.
پی نوشت: از دوستانی که این مطلب رو میخونن خواهش میکنم قبل از اینکه فحش بدن و از جوگیر بودن من و سیاه و سفید دیدن قضایا بگن و مثالهای مختلفی از اشتباه و مزخرف بودن حرف من بگن، متوجه این قضیه باشن که:
۱. این مواردی که نوشتم صرفا تجربه ی شخصی من از کاناداست. تجربیات شخصی میتونه مثبت یا منفی باشه. همونطور که من در مطالب قبلی ام از مشکلی که با شرکت اینترنتم داشتم نوشتم و فحششون هم دادم، حالا دارم از موارد مثبت مینویسم. تجربه ی شما از آمریکا یا کشورای اروپایی یا استرالیا یا هر جای دیگه، مربوط به همون کشوراست. مگه من توی مطلبم نوشتم که آمریکا هم توی این زمینه خوبه؟ یا مثلا بانکتون توی استرالیا شما رو بیچاره نمیکنه؟ بازم میگم که این صرفا تجربه ی من از کانادا و شهر اتاواست.
۲. اگه به تیتر و بقیه ی قسمتهای مطلب من توجه کنید، مواردی که من نوشتم مربوط به تجربه ی من از تفاوت برخورد «دولت» در دو کشور ایران و کاناداست، نه بخش خصوصی. خواهش میکنم این رو درک کنید.