بایگانی برچسب: s

مایع آسمانی

در زدند. در رو که باز کردم، پسر بچه‌ای با موهای لَخت چتری جلوی در وایساده بود، با دو تا ظرف توی دستش. تا حالا توی ساختمون ندیده بودمش. فهمیدم که پسر یکی از همسایه‌هاست. یکی از ظرف‌ها، شبیه ظرف شامپوهای یاسمین بود. پسر گفت که مامانم گفته که اگه دارید، یه مقدار از اون مایع آسمانی به ما بدید. من ظرف‌ها رو از پسرک گرفتم و اومدم توی خونه و رفتم پیش آزاده. جریان رو بهش گفتم. پرسیدم: مایع آسمانی چیه؟ آزاده گفت: منظورش واجبیه.

پ.ن. ۱: آزاده توی واقعیت حتی نمی‌دونست که واجبی چیه! معلوم نشد از کجا توی خواب من، به این سرعت نتیجه گرفت که واجبی میخوان!

پ.ن. ۲: من یادم نمی‌آد این روزا توی کتابی یا مجله‌ای یا سایت و وبلاگی، چیزی مرتبط با واجبی خونده باشم که همچین خوابی دیدم.

خواب

نصف شب‌ها، وقتی به هر دلیلی از خواب می‌پرم، دقیقاً یادمه که داشتم چه خوابی می‌دیدم. اما تقریباً اکثر مواقع، صبح که از خواب بیدار می‌شم، یادم نمی‌آد داشتم چی می‌دیدم. هزار ساله که می‌خوام یه جورایی شبیه فیلم El secreto de sus ojos، یه کاغذ بذارم روی پاتختی که هر وقت بیدار شدم هر چی توی خواب دیدم یا اصن هر چی اون لحظه توی ذهنمه بنویسم. شاید امشب این کارو بکنم و طلسم هزار ساله رو بشکنم.

گفتار

و انسان، باقلوای استانبولی را آفرید

خواب موجود عجیبی است

آناناس تازه ی خرد شده، موجود لذیذی است، غنیمت شمریدش خوردن

موبایل را باید شکست، جور دیگر باید حرف زد

و افطار لذت بخش است

و پتو یخ کرد و

مرغ یخ زده به حضرت چکاوک ایمان آورد و مرد.

——————————————

پانوشت: راقم دو سطر آخر متن بالا، حضرت پژمان (سلام الله علیه) می باشد. از ایشان به خاطر تمامی حمایت ها و کمک های مالی و جانی و جنسی شان کمال تشکر را دارم و به جهت شهید کردن شعر، از درگاه حضرتش حلالیت می طلبم