۱۶ مرداد ۱۳۸۸، خاطره انگیز ترین روز زندگی من بود و هست. روز شروع زندگی مستقل، کنار کسی که هر روزی که میگذره، عشق و علاقه ام بهش بیشتر میشه و از انتخابی که کرده ام، مطمئن تر و خوشحال تر میشم.
پارسال برعکس همه ی دامادهایی بودم که در روزهای منتهی به ازدواجشون و خصوصا روز اصلی مراسم، استرس دارند و خسته هستند. خوشحال و سرحال بودم و بی استرس. خوشحال تر هم شدم وقتی همه ی برنامه ریزی هامون خوب نتیجه داد و همه چیز به موقع انجام شد.
به همه گفته بودیم برای مراسم صوری که توی اتاق عقد قراره برگزار بشه، ساعت ۵ بیان تالار. خودمون ساعت ۴ رسیدیم اونجا. اتاق عقد هنوز کاملا آماده نشده بود. رفتم پیش مسئول تالار و اعتراض کردم. گفت بابا شما خیلی عجیبین! عروس و دامادهایی که قراره ساعت ۵ بیان، ساعت ۷ میرسن، شما یه ساعت هم زودتر اومدین؟
Baa takhir mobaarak baashe 🙂
omidvaaram hamishe khoshbakht baashid
یادش بخیر :دی چقدر فیلمبدارها اعصابشون خورد شده بود :دی
باورم نمیشه یک سال گذشت!
ما که واسه تبریکاتمون تأخیر نداشتیم.
اما عکست خیلی خوبه حمید. مرد شدی خدایی. 😀
کلا فکر کنم که هیچ دومادی هم به اندازه تو تا حالا نرقصیده باشه تو عروسیش! 😀
مبارک باشه سالگرد عروسی تون آقای برادر 🙂 با بهترین آرزوها که شایستگی اش هم دارین…
همون، همه ی عروس داماد ها خیلی دیرمیرسن، عالی بودین، چقدر خاطره ی خوبیوووایشالله همیشه با دل خوش.