روز عید قربان، حیوانات زبون بسته رو قربانی میکنند و گوشتاش رو بین اقوام و آشنایان شکمسیر تقسیم میکنند.
در دههی اول محرّم، غذای نذری درست میکنند و بین همسایهها و یک مشت آشنای شکمسیر تقسیم میکنند.
طرف دختر خودش رو بعد از عروسیاش «پاگُشا» میکنه، چیزی حدود ۸۰ نفر شکمسیر رو دعوت میکنه که همه توی عروسی هم بودهاند و حدود ۷۰۰ هزار تومن خرج میکنه و توی رستوران به همه شام میده.
طرف برای ۱۳ امین سالگرد پدرش، همهی خانوادهی نزدیک شکمسیرش رو ناهار میده تا برای پدرش فاتحه بخونند. انگار نه انگار که همین غذا، میتونست ۴۰-۵۰ نفر گرسنه رو سیر کنه و اونها هم بلد بودند فاتحه بخونند یا دعا کنند.
توی ۳۰ روز ماه رمضون، حداقل حدود ۱۰ بار یه جماعت ثابتی از اقوام شکمسیر رو توی همهی مهمونیها و افطاریها میبینیم! نمیشد این هزینهها رو برای جماعتی که مدتهاست بوی غذا به مشامشون نخورده، انجام داد و دل اونها رو شاد کرد؟
از مکه برمیگردند و حتّی برای حج عمره هم، با دادن کارت دعوت و صرف کلّی هزینهی بیخودی به اسم ولیمه، کلّی غذا رو میریزند توی شکم یک مشت جماعت شکمسیر. انگار نه انگار که اینهمه آدم گرسنه توی شهرشون وجود داره.
توی مشهد، بعد از فوت یه نفر، از فردای روز تشییع جنازه تا روز سوم (یعنی ۲ روز)، صبح و بعد از ظهر توی مسجد مراسم میگیرند. ضمن اینکه، روز تشییع جنازه هم حتماً همه به صرف ناهار مهمون هستند. برای مراسمهاشون هم کارت دعوت صادر میکنند. اگه کسی هم بخواد این رسم (؟!) رو اجرا نکنه، هزار جور حرف پشت سر خودش و مردهاش میزنند و طرف مجبور میشه بیخیال عدم اجرای رسم بشه.
اینها نمونههایی از رسومی هست که توی جماعت ایرانی وجود داره که با ذرهای فکر کردن، بهراحتی میشه ایرادهاشون رو دید و قدم در راه حذف یا حداقل اصلاح اونها برداشت. امّا متأسفانه هر موقع در مورد حذف اونها صحبت میشه، مجریان این رسوم بهنحوی از زیرش شونه خالی میکنند. نمیدونم باید چه کرد که این رسوم عقبموندهی جامعه حذف بشند. واقعاً حالم بده …
فقط می تونم بگم شاید….
نوشته های آزاده رو همون روز دیدم… توص صفحه ام درست نمایش داده نمیشد… یعنی خیلی پایین تر از نوشته های شما میدیدمش. راستش این روزها حواس پرت تر از اونی هستم که یادم می موند دوباره بگم می بینمشون
ممنون حمید از اینکه سر زدی… ولی این داستان واقعی بود و نتیجه کاملا عینی بود… راستی چرا نوشته های آزاده باز نمی شه؟ دوستشون داشتم
حمید: خواهش. باز میشه ها نوشته هاش! من دارم میبینمشون
کلا که با حرفات موافقم. اما خواستم الان یک تجربه موفق رو برات بگم.
من و خواهرم این قدر توی خونه غر زدیم که دیگه قربونی های خونه حتی یک تکه اش هم به فک و فامیل نمی رسه.
البته هنوز زورمون نرسیده که این صدقه ها رو از شکل گوشت در بیاریم و مثلا به کمک هزینه تحصیل تبدیل کنیم.
زمان می بره 🙂
حمید: ما هم خیلی داریم تلاش میکنیم که این موارد رو حذف کنیم یا با موارد بهتر جایگزین کنیم. گام اول این بود که امسال، افطاری برگزار نشد! هیچ کس توی فامیل افطاری نداد، اما قرار بود مامان خودم هر طوری هست افطاری رو برگزار کنه. اونقدر همه با هم غر زدیم تا بالاخره از بریز و بپاش الکی جلوگیری شد. امیدوارم بتونیم جلوی بقیه ی بریز و بپاش ها رو هم بگیریم. تاسوعا و عاشورا در پیشه!