احمدی نژاد در آخرین قسمت سخنرانیش در افتتاحیه ی نوزدهمین نمایشگاه بین المللی کتاب، خطاب به وزیر بازرگانی و وزیر فرهنگ و ارشاد گفت (با تلخیص): “امیدوارم نمایشگاه سال دیگه در جایی بهتر و بزرگتر و مناسبتر برگزار بشه، (جمعیت بعد از مهندس چمران – رئیس شورای شهر تهران و همچنان مشاور احمدی نژاد در امور نمیدونم چی چی – برای رئیس جمهور محبوب کف می زند) اگه نشه، یا من سال دیگه اینجا حاضر نمیشم یا شما دیگه نیستید. شما که زورتون به من نمیرسه، پس من هستم (باز هم ملت همیشه در صحنه برای رئیس جمهور دانشمند خود که به حرف قشنگ خودش می خندد، کف می زند) البته اینها هم شوخی هایی بود که جدی هم همراهش بود. امیدوارم هر دوش عمل بشه … “
بایگانی ماهیانه: می 2006
کاش نمی فهمیدم
کاش همیشه تناظر یک به یک وجود داشت …
کاش یه سری اشتراک ها نبود …
اشتراک هایی که سبب اختلافات می شوند …
خواب
این فقط یه خوابه …
خواب پشت پنجره …
آرمانشهر
جهانی که هر انسانی تو اون خوشبخت خوشبخته …
جهانی که تو اون پول و نژاد و قدرت ارزش نیست …
جواب همصدایی ها پلیس ضد شورش نیست …
نه بمب هسته ای داره، نه بمب افکن، به خمپاره …
هیچ بچه ای پاشو روی مین جا نمیذاره …
همه آزاد آزادن …
همه بی درد بی دردن …
تو روزنامه نمی خونی نهنگها خودکشی کردن …
بدون نفرت و باروت …
بدون ظلم خودکامه، بدون وحشت و تابوت …
پر از لبخند و آزادی …
پر از تکرار آبادی …
زندان یه افسانه اس …
تمام جنگهای دنیا، شدن مشمول آتش بس …
کسی آقای عالم نیست، برابر با هم اند مردم …
سهم هر انسانه، تن هر خوشه ی گندم …
بدون مرز و محدوده، وطن یعنی همه دنیا …
در جواب مجید
من به خاطر آینه زندگی رو دوست دارم …
بیکاری
بیکاری حرف مفت میاره
لیاقت
یه سری آدما لیاقتشون فقط مرگ در اوج نکبت و بدبختیه
شک
نمیدونم این شک و تردید واسه چیه. ترس همیشه هست، ولی اگه همه اش با شک و تردید پیش بریم به ناکجاآباد هم نمی رسیم …
بیا به همه چیز امید داشته باشیم …
دوا
گریه بر هر درد بی درمان دواست …