ای تیر غمت را دل عشّاق نشانه …
هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو
هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو …
مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه …
حس خوبی دارم نسبت به این آهنگ …
اگه اون یکی “تو”، واقعاً “تو” باشه، میتونه تجلی «تو» باشه … یعنی تجلی «تو» در وجود “تو”
من که فکر می کنم، “تو”، تجلی بالقوه ای از «تو» هستی که یه کمی بالفعل شدی … هنوز کلی توانایی داری که بالفعل تر!!! شی …
حرفهام شبیه من و تو بازیهای علی شد …
نمی دونم چه ربطی داشت … ولی به ذهنم اومد و نوشتم خب …
کلی دلم گرفت …
یه کم شاد باش …
عزیزم ! خوش باشی
ااااااااااا خودتم تهش گفتی اینجاش رو نخونده بودم.
پستات بوی پستای علی ابرام رو میده تو او من ما شما آنها ایشان آن اسب باران آمد آن مرد بادام پیسته بخور.