بایگانی ماهیانه: آوریل 2008

بانک و سوتی

حدود یک ساعت پیش رفته بودم بانک سامان جنت آباد که پول بریزم به حسابم! قبلش رفته بودم بانک تجارت و یه چک پول نقد کرده بودم و از توی صف ایستادن توی بانک تجارت خسته و کلافه بودم! صندوقدار بانک تجارت هم ۵۰۰ تومن کم داده بود روی یه دسته ی پول! دیگه حال نداشتم برم اونجا بخاطر ۵۰۰ تومن! چند بار رفتم خونه و برگشتم توی فاصله ی بین رفتن به دو تا بانک! گرم بود و کلی هم کلافه بودم از گرما! توی بانک سامان، روی فیش واریز، به جای ۴/۵ میلیون ریال، به عدد نوشته بودم ۴۵ میلیارد ریال! خانم مسئول باجه گفت صفرهاش رو زیاد گذاشتی! اومدم اصلاحش کنم، نوشتم ۴۵ میلیون ریال! خانمه یه نگاهی بهم کرد و گفت: می خواین یه دونه جدید بنویسین! فیش واریز جدید رو خودش برداشت و با نگاهی عاقل اندر سفیه، مبلغ رو خودش روی فیش نوشت و داد دست من! داشت خنده ام می گرفت از حواس پرتی ام و سفیه فرض شدنم! داشتم میومدم بیرون، به این فکر می کردم که حتماً الآن میشینه برای باجه دار بغلی اش، تعریف میکنه که یارو کلی توهم بود و شوت بود و چقدر بی سواد بود و …

پیش خودم گفتم حتماً همینجوری میشه که ملت بدبخت سوتی میدند و میشند سوژه ی ملت دیگه! خودمون هم میشینیم کلی به شوت بودن طرف می خندیم