پیش بینی

اواخر مرداد سال گذشته بود. توی مرکز تحقیقات مخابرات مشغول کار بودم. همون روزها توی وبلاگم از وضعیت وخیم انجام کارها و پروژه ها انتقاد کردم. از برخورد حراست اونجا موقع صدور کارت انتقاد کردم. به جای «مرکز تحقیقات مخابرات ایران»، لفظی رو بکار بردم که از زبون اکثر کسانی که توی مرکز کار می کردند و حتی دوستان دیگه توی دانشگاه، زیاد شنیده بودم. لفظ رو نمی نویسم چون اصلاً حال و حوصله ی پاسخ به شکایت دفتر حقوقی مرکز رو ندارم!

در مورد آزمایشگاه NGN در مرکز گفته بودم. از شانس بد من، یک نفر از داخل مرکز، کلمه ی «آزمایشگاه NGN» رو جستجو کرده بود و اولین مطلبی که پیدا شده بود، مطلب وبلاگ من بود. خلاصه خیلی زود لینک وبلاگ من و انتقاد من، توی مرکز پخش شده بود.

هفته ی اول شهریور بود. خوشحال و خندان و مشعوف، از مشهد برگشته بودیم. داشتم آمار بازدیدکنندگان وبلاگم رو نگاه می کردم. حدود ۲۷۰ نفر! چشمام گرد شد. احتمال دادم که یکی یه جا بهم لینک داده باشه! یهو «آقا رضا»، مسئول پروژه زنگ زد که: «حمید چی نوشتی توی وبلاگت؟» گفتم «چطور مگه؟» گفت: «بابا همه ی مرکز شاکی شدن! برو هر چی در مورد قیمت پروژه ها و اینا نوشتی پاک کن!» من هم رفتم و مطالب مورد نظر رو پاک کردم و مطلب اصلاح شده رو، دوباره روی وبلاگ گذاشتم!

فرداش که رفتم مرکز، از حراست زنگ زدند و گفتند برم اونجا. کلی بازخواستم کردند. چند روز بعد هم به حراست وزارت فناوری اطلاعات و ارتباطات احضار شدم. رفتم اونجا و خیلی راحت، همون حرفها رو تکرار کردم و توضیح دادم که «من انتظار داشتم که مرکزی که اسم تحقیقات روش هست، واقعاً کار تحقیقاتی درست و حسابی توش انجام بشه» . خلاصه که «حاج آقا» ی حراستی، گفت که «مسئله ای نیست و ما هم خودمون این مشکلات رو می دونیم و داریم برای رفع اونها تلاش می کنیم!» گفت که «نباید این چیزها رو توی وبلَگ! (Weblag!) بنویسی، چون ممکنه یه سری خبرنگارها و سایت های سیاسی دشمن، بیاند و از این مطالبت استفاده کنند و مرکز رو زیر سوال ببرند!!! بجای نوشتن توی اونجا، بیا به ما یا مقامات بالاتر خود مرکز انتقال بده!» من هم گفتم «اگه قرار بود رسیدگی بشه که وضع مرکز این نبود!» خلاصه مطلب رو کتباً نوشتم و این رو هم نوشتم که «قصد توهین به کسی رو نداشتم و فقط چیزی رو که انتظار داشتم و برآورده نشده، توی وبلاگم نوشتم». همون روز هم کلاً اون مطلب رو از روی وبلاگ برداشتم و به جاش متن نامه ای رو که به مسئول حراست دادم، روی وبلاگ گذاشتم!

حدود یک ماه پیش، روزنامه ی اطلاعات رو می خوندم. از وضعیت پروژه های مرکز و پیش نرفتن اونها انتقاد کرده بود. چند روز بعد، هفته نامه ی عصر ارتباط، خبر از تعطیلی کامل تمام پروژه های مرکز داد که به صورت مناقصه ای به گروه های مختلف واگذار میشد! یعنی بهترین راه رسیدگی به مشکلات و پیش نرفتن پروژه ها، پاک کردن صورت مسئله بود!

به قول شهرام، مشکل من اینجا بود که جلوتر این مسائل رو پیش بینی کرده بودم!

1 دیدگاه در “پیش بینی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.