ای لولیان … ژوئن 19, 2006دستهبندی نشدهحمیدرضا حسینی دیوانه شد … دیوانه شد … دیوانه شد … ای لولیان … یک لولی ای … این خانه را ویرانه کن … ویراااااانه کن … ای آتش ِ آتش نشان … شمعی که اندر نور او … خورشید و مه … ای لولیان … ای لولیان … ای لولیان … ای لولیان … اشتراکگذاری این:برای به اشتراک گذاشتن در توییتر کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز میشود)برای اشتراکگذاشتن فیسبوک خود کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز میشود) مرتبط
سلام . به نظرم تو هم حسی مثل معلق بودن داری این روزا … هوم؟ . . راستی در مورد چاله نمی دونم کار کی بود … پاسخ
یارم به یک لا پیرهن خوابیده زیر نسترن ترسم که بوی نسترن مست است و هشیارش کند ای آفتاب آهسته نه پا در حریم یار من ترسم صدای پای تو خواب است و بیدارش کند به کجاها برد این امید مارا آ…. پاسخ
سلام . به نظرم تو هم حسی مثل معلق بودن داری این روزا … هوم؟
.
.
راستی در مورد چاله نمی دونم کار کی بود …
یارم به یک لا پیرهن خوابیده زیر نسترن
ترسم که بوی نسترن مست است و هشیارش کند
ای آفتاب آهسته نه پا در حریم یار من
ترسم صدای پای تو خواب است و بیدارش کند
به کجاها برد این امید مارا آ….
paseban e harame del shode am shab hame shab
ta dar in parde joz asrare to nagzaram
هرا هیهاهه هد؟