کاش میشد کار شرکت نبود و می شد مثل این سه هفته، هر روز از ۸ صبح تا ۷ شب توی آزمایشگاه می موندیم و هی کار علمی!!! می کردیم، بدون دغدغه! واقعاً کار علمی ها! در کنارش صبح ها ساعت ۱۰، همراه با بر و بچه ها می رفتیم چای! ظهرها هم مثل هر روز با هم می رفتیم ناهار. حدود ساعت ۴ عصر دوباره چای! و بعدشم خونه و شام و استراحت و فیلم و کتاب
می دونم که خیلی حال بهم زن بود این آرزویی که کردم و از من، با سوابق درخشان دوران لیسانس، این حرفها بعیده، ولی واقعاً من برای آینده مون (حداکثر یک سال و نیم دیگه)، مشابه چنین شرایطی رو می بینم و به اون امید، کلّی انرژی مثبت دارم این روزها …
البته شما امیرکبیری ها همیشه به کار علمی علاقه دارین 🙂
اما من هم برای آقای برادر آرزوی موفقیت میکنم
حمید: مسلماً! خصوصاً اگه مربوط به علم سیاست باشه 😀
ممنون. همچنین برای شما
حمید میگم شوخی میکنی دیگه؟ این حرفها از تو بعیده! اینطوری نگو! :دی حالا جدا از شوخی امیدوارم هر کار میکنی موفق باشی، جای ما هم کار علمی!!! بکن :دی
حمید: نه دکتر! دارم واقعاً جدی میگم:دی علاقمند شدم به درس و علم:دی
ممنون! تو هم همینطور. ما کار علمی رو از شما یاد گرفتیم دکتر:دی