دیروز قصد داشتم مدارک دیپلم و پیشدانشگاهیم رو بگیرم. دبیرستان و پیشدانشگاهیم دو تا مدرسهی مختلف بودن.
اول رفتم دبیرستان و بعد از دادن کپی کارت پایان خدمت و امضا و بند و بساط، به سلامت مدرک دیپلمم رو گرفتم. بعد رفتم سراغ پیشدانشگاهی. پیشدانشگاهیم یه مدرسهی غیرانتفاعی بود که فقط همون سال رو اونجا رفتم، چون معلمهای خیلی خوبی داشت. ولی مدیرش کلاً زبون نفهم بود. دفتردار مدرسه گفت که مدارک پیش خود مدیره. رفتم سراغ مدیر. مهمون داشت توی اتاقش. یه کم خوش و بش کرد و از وضعیت تحصیلی دانشگاهی و ازدواج و اینا پرسید. بعد گفتم که اومدم مدرک پیشدانشگاهیم رو بگیرم. آقای مدیر رفت تو فاز چُسی قانونمداری جلوی مهموناش و گفت: طبق قانون، آموزش و پرورش اعلام کرده که مدارک اینجوری رو به خود «دانشآموز» ندید، چون بعداً مشکل پیش میاد! البته شما خودت بزرگ شدی! اما باید با «ولی»ات بیای! کفم برید. گفتم بابا من خودم زن و بچه دارم، الآنم از دبیرستان میام و مدرک دیپلمم رو گرفتم. دیدم طرف بیخیال نمیشه و دوباره فاز زبوننفهمی برداشته، جلوی مهموناش دیگه بحث نکردم و بیخیال شدم و اومدم بیرون.
امروز صبح با بابام رفتم که بابام امضا کنه که من مدرک پیشدانشگاهی پسر ۲۸ سالهم که زن و بچه داره و ۴ ساله که مستقل زندگی میکنه رو دریافت کردم. بابام هم بهش اعتراض کرد که این چه وضعیه، مگه پسر من زیر نظر من زندگی میکنه که من ولیش باشم؟ مدیره بازم حرفای دیروزشو تکرار کرد. خواستم بحث کنم باهاش، بابام اشاره کرد که بیخیال شو، دیره، باید بریم سر کارمون و منم بیخیال شدم.
یه همچین آدمایی داریم ما توی ردهی مدیریت آموزش و پرورشمون. به قول بابام: اینا چی از توی اون مدرسه میخوان تحویل جامعه بدن با این فکرشون؟
آدم دلش نمی خواد محیط بلاگتون رو با فحش خار مادر ناپسند کنه.
ولی خیلی تحمل داری به قرعان که تو تخماش نزدی
حمید: شما فحش خواهر و مادر هم بدی، تبرکه 😀 این تحمل رو از زمان خدمت به ارث بردم
آدم باورش میشه!