دوش چه خورده ای دلا؟

دوش چه خورده ای دلا؟ راست بگو، نهان مکن
همچو کسان بی گنه، روی به آسمان مکن

رو ترش و گران کنی، تا سر خود نهان کنی
بار دگر گرفتمت، بار دگر همان مکن

باده ی خاص خورده ای، جام خلاص خورده ای
بوی شراب میزند، لخلخه در دهان مکن

چون سر عشق نیستت، عقل مبر ز عاشقان
چشم خمار کم گشا، روی به ارغوان مکن

چون سر صید نیستت، دام منه میان ره
چونکه گلی نمی دهی، جلوه ی گلستان مکن

غم نخورد زره زنی، آه کسی نگیردش
نیست چنان کسی که او حکم کند، چنان مکن

خشم گرفت ابلهی، رفت ز مجلس شهی
گفت شهش که: «شاد رو، جانب ما روان مکن»

خشم کسی کند که او، جان و جهان ما بود
خشم مکن تو، خویش را مسخره ی جهان مکن

بند برید جوی دل، آب سمن روا نشد
مشعله های جان نگر، مشغله ی زبان مکن

… چونکه گلی نمی دهی، جلوه ی گلستان مکن …

نمی دونم چرا هر چی میخوام بنویسم، نمی تونم! یعنی اونجوری که دوست دارم، نوشتنم نمیاد! باید فی البداهه نوشتن رو کم کنم! چیزهایی رو که دوست دارم، بنویسم و کم کم روی وبلاگ بذارم.

6 دیدگاه در “دوش چه خورده ای دلا؟

  1. نه عزیز! جسارت نشود. من روی سخنم به نوشته های تو نبود. فقط نظرم ÷سش گیرانه بود و برداشت مشترکی از تجربه شخصی ام و پاراگراف آخر نوشته ات.
    اجبار به روز نویسی است که گاهی سطحی نویس را در پی می آورد. سادگی متفاوت است از سطحی نگری.

    پیروز باشی.

    حمید: علی جان! حرف تو تلنگری شد به خودم! نه اینکه منظورت من بودم! ممنونم که اینها رو گفتی

  2. حمیدرضا جان! مشکلی دارم. بسیاری از دوستانی که گوشه ی وبلاگم لینکشان کرده ام وقتی وبلاگشان را به روز می کنند، و با آن که در بلاگرو لینگ این طور تنظیم کرده ام که در صورت به روز شدن یک کروشه دورشان بیاید، اما این اتفاق برای بسیاری (اگر نگویم همه شان) نمی افتد و با آن که به روز می کنند کروشه ای نمی آید.
    متوجه نمی شوم چرا.

  3. تا اونجا که من میدونم شهرام ناظری این شعر رو نخونده و توی کنسرت تبریز این شعر رو نخوند و عصار هم تو البوم نهان مکن هم اینو نخونده!
    مولانا دو تا شعر اینجوری داره که مطلعشون یکیه و از لحاظ ابیات هم شبیه هم هستند ولی معنی کلی شعر با هم فرق داره.. مثلا میگه بوی شراب میزند خربزه در دهان مکن. ولی اینجا میگه لخلخه در دهان مکن..

    حمید: من آهنگی که عصار خونده رو گوش دادم، اما شعری که خودم بلد بودم رو نوشتم

  4. حمید عزیز

    از آفات وبلاگ نویسی این است که روزانه نویسی و ساده نویسی آدم را در دام سطحی نویسی می اندازد. فکر می کنم تو هم به این نتیجه رسیده باشی. باید وبلاگ نویسی را با تعمق و تعلق غنا بخشید وگرنه همانطور که شاهدیم در برخی فضا ها از هدف و کارکردی که می تواند داشته باشد دور می شود.
    پیروز باشی، هم دانشگاهی.

    حمید: علی جان! اولاً باهات کاملاً موافقم که باید با تعلق و تعمق وبلاگ نویسی رو ادامه داد، اما من از موقعی که این وبلاگ رو راه انداختم، بیشتر سعی کردم حرفهام رو اونطور که هست و اونطور که دوست دارم، خیلی ساده، بنویسم. یه موقعها هم اتفاقی، پیش میاد که مطلبی در باب اتفاقات روز به ذهنم میرسه که اون رو هم از زبون خودم به ساده ترین وجه می نویسم. اما با این حال، تمام سعیم رو دارم میکنم که در دام سطحی نویسی نیفتم! اما اگر افتاده ام، به بزرگی خودتون ببخشید

  5. سلام…
    راستش منم با این تصمیم آخرت موافقم….

    ۲ روز که تو نت نمیام … وقتی میام و فید ریدرم رو چک می کنم … می بینم به به چه خبره … ۵ تا ۵ تا آپ می کنن …
    راستی حمید …
    آی دی یاهو یی من اینه ….
    ali_pourbafrani
    اگه اهل Y! هستی خوشحال میشم ….

    اگرم اهل موسیقی هستی فکر نکنم نیاز به گفتن باشه … که آلبوم جدید عصار به اسم نهان مکن …. همه ی مانورش روی این شعریه که نوشتی…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.