شازده کوچولو

« … اخترکی را سراغ دارم که یک آقا سرخ روئه توش زندگی می کند. او هیچ وقت یک گل را بو نکرده، هیچ وقت یک ستاره را تماشا نکرده، هیچ وقت کسی را دوست نداشته، هیچ وقت جز جمع زدن عددها کاری نکرده. او هم مثل تو صبح تا شب کارش همین است که بگوید: من یک آدم مهمم! یک آدم مهمم! این را بگوید و از غرور به خودش باد کند. اما خیال کرده، او یک آدم نیست، یک قارچ است! … »

دلم برای دنیای سادگی ها تنگ شده، برای متفاوت نگاه کردن، برای دیدن رؤیاهای واقعی، برای زندگی!

—————————————————-

پ.ن.

۱٫ ممنون از علی عزیز بخاطر این عیدی قشنگش که من رو دوباره برد به عالم سادگی …

۲٫ پریشب در مراسم دید و بازدید عید، آقا خسرو در مورد دو مطلب «هفت سین ما» و «یادتان همیشه زنده است» گفتند: «همشهری! اول شب جمعه آخر سال بود، بعداً سال تحویل و سفره ی هفت سین!» خنده ام گرفت! جوابی دادم و گفتم جوابم را اینجا هم بنویسم که اگر دوستان دیگری هم چنین خرده ای را گرفته اند (لااقل پیش خودشان) هم متوجه قضیه باشند: من فقط هدفم از نوشتن مطلب «یادتان همیشه زنده است»، گفتن یک سری حرفها بود و قبل از مطلب «هفت سین ما» آن را نوشته بودم. فقط دیرتر آن را روی وبلاگ گذاشتم. بهر حال شرمنده!

۳٫ اگر در مورد سال خوک می خواهید بیشتر بدانید، اینجا را ببینید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.