باز هم شازده کوچولو

« … قدرت قبل از هر چیز باید متکی به عقل باشد. اگر تو به ملت خود فرمان بدهی که همه خود را به دریا بیندازند، انقلاب خواهند کرد … »

————————————–

دوست عزیز، هوریزُن، این بخش از شازده کوچولو رو توی نظرات مطلب قبلی نوشته بود، خودم هم قصد داشتم بنویسم، حالا که نظر این عزیز رو دیدم، نوشتمش تا یادم نرفته!

3 دیدگاه در “باز هم شازده کوچولو

  1. حمید جان، وبلاگت خیلی قشنگ شده. متاسفم از اینکه نتونستم مطلبم رو واضح تر بنویسم. یه کم بیشتر توضیح دادم:
    یه ستاره ای با کورسو زاده می شه، انتظار شنیدن یک نور تو آسمون سیاه رو می کشه، تا دم صبح که می ره لب بام آسمون، نزدیک افق، اون انتظار یک خط کلام نورانی رو می کشید ولی به پاس انتظارش، در اوج درخشندگی خودش، خورشید، منبع تمام نورانیت رو بهش پیشکش می کنن، همین…

    حمید: من باز هم نفهمیدم!

  2. ســـلام دوست من ..
    خوشحالم که هم عقیده هستیم 🙂
    به قول شما در نومیدی بسی امید است و چه خوب که میتونیم با نیروی اندیشه و تفکرمون به دلگرمی دستان گرم یکدیگر امیدوار باشیم
    موفق باشید .. از اینکه وبلاگ شما هم به لیست دوستانم اضافه شد بسیار خرسندم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.