از کرخه تا راین

تا همین چند دقیقه پیش داشتم از شبکه ۲ فیلم از کرخه تا راین حاتمی کیا رو میدیدم. فیلمی که هر بار می بینم، با شروع فیلم و شروع موسیقی متن فیلم، تا آخر فیلم اشک می ریزم و به خیلی ها بد و بیراه میگم. اول از همه به اون آلمانی های بی شرفی که باعث و بانی کشتار شیمیایی این همه انسان بیگناه شدند، بعدش به بانیان جنگها و بعدش به تمام اون کسانی که از اسم و احترام کسانی که در راه دفاع از مملکت و اعتقادشون – به درست و غلط بودنش کاری ندارم – کشته شدند نهایت سوء استفاده رو می کنند: یه زمانی هر چند وقت یه بار که یه گند حسابی به مملکت می زدند و می خواستند ماله کشی کنند، ۵۰ تا پلاک و استخون برمیداشتند می آوردند و دل خیلی از خونواده های چشم به راه و کسانی که برای اون کشته شده ها – یا به قولی شهدا! – فارغ از اعتقادات و دین و مذهب و هزار کوفت و زهرمار دیگه، احترامی قائل بودند رو خون می کردند و داغ دلشون رو تازه می کردند و با این بساط و به خاطر حفظ حرمت خون شهدا! همه رو خفه می کردند، یادم نمیره بساطی رو که مجلس پنجم پیاده کرد و جلوی مجلس تشییع جنازه ی شهدا رو برگزار کردند و همه ی نماینده ها اومدند و سینه زدند و کثافت کاری هاشون و خیانت هاشون رو با این چیزها پوشوندند و دهن مردم ساده لوح رو دوباره بستند. همون ها و دار و دسته و جیره خوارهاشون، حالا اومدند و دوباره دارند کثافت چهره هاشون رو پشت شهید پنهان می کنند، این بار شهدا رو در دانشگاه ها دفن میکنند و برای پوشوندن پستی و رذالت خودشون نام شهید رو پیش می کشند و از روی جوونای مردم رد میشند و به زور در دانشگاه خاکشون می کنند و گریه و زاری راه می اندازند و کیهان می نویسه: چرا گروهی از نام شهید می ترسند؟ همه خوب می دونند که کی از نام شهید می ترسه. زنده هاشون – جانبازان- رو هم به امان خدا ول کرده اند. وقتی یادم میاد که کنار اتوبان رسالت یه نفر یه نوشته ی بزرگ دستش گرفته بود که: مردم! جانبازم. تو رو خدا به دادم برسید! دلم میخواد زار زار گریه کنم. دیالوگ جالبی داشت از کرخه تا راین، اونجایی که جانبازه رفته بود پناهندگی بگیره از آلمان و در جواب سوال “برای چی این کارو میکنی؟” یا یه همچین چیزی، گفت برای اینکه بهم احترام بذارن، برای اینکه بفهمم زنده ام و … اونوقت چهارتا بچه که به عمرشون به خیلی چیزها فکر نکردند و اگه ذره ای شعور داشتند یه نگاهی به دور و برشون می انداختند و اینهمه بدبختی رو می دیدند، میان و برچسب بسیجی رو به خودشون می چسبونند و نام مقدس بسیج رو تخریب می کنند و با این اسم هر غلطی دلشون میخواد می کنند و نهایتاً هم نماد خود دین و شرف و انسانیت و اعتقاد و وطن دوستی و وطن پرستی میشند و مخالفانشون هم کافر و ملحد و بی دین و بی اعتقاد و وطن فروش و خائن و … کجاست اون بسیج واقعی؟
نمیدونم کی قراره جواب این کارهاتون رو بدید ولی امیدوارم هر موقع قراره جوابش رو پس بدید به فجیع ترین وضع ممکن باشه …

دلم خیلی پر بود، خیلی قاطی نوشتم. هنوزم پره ، دیگه کشش نوشتن ندارم …

5 دیدگاه در “از کرخه تا راین

  1. ye jaye filme yadet raft,onja ke mosahebe konande mige az in seda(ye chizi to in maye ha)bolandtar. be nazaram faghat mokhatab in seda khareji ha nabodan,mohemtar az oona ……..

  2. salam khoobi?man khoshhalam ke to midooni kare ina az kare oon bozorgavara joda boode
    yademooon bashe kheyliya vase man joon dadan vali nemikhastan azadi nabashe vali alan……..khob mohem nis man ke dige be avaz shodane oza naomidam nemidoona yani ye mojezas age in oza taghyeer kone chon vaghti daneshjosh saresho mese kabk zire barf karede ke dige vay be hale omoomvali hamishe eftekhar mikonam ke to pesare roshanfekri hasti va say kon bashi.age toonesti ye khorde behem omid be znedegiyo yad bede chon daram nabood misham
    bye

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.