بر گیسوی ات ای جان ژوئن 16, 2010زندگی٬ شعر و ادبیار٬ بر گیسوی ات ای جانحمیدرضا حسینی بر گیسوی ات ای جان، کمتر زن شانه … چون در چین و شکن اش دارد، دل من کاشانه بگشا ز موی ات، گره ای چند اِی مه … تا بگشایی گره ای شاید، ز دل دیوانه دل در موی ات، دارد خانه … مجروح گردد، چو زنی هر دم شانه اشتراکگذاری این:برای به اشتراک گذاشتن در توییتر کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز میشود)برای اشتراکگذاشتن فیسبوک خود کلیک کنید (در پنجرۀ تازه باز میشود) مرتبط
اه… تو که گفتی شعر دوست نداری کههههههه… خودت هی میگی موهاتو شونه کن که :دی دیگه مجروح نمیشه :* :* :* قول قول قول :ایکس پاسخ
اه! چرا اینجا :ایکسش میشه اخم؟
منظورم :ایکس بود :*
اه… تو که گفتی شعر دوست نداری کههههههه…
خودت هی میگی موهاتو شونه کن که :دی
دیگه مجروح نمیشه :* :* :* قول قول قول :ایکس