از سوسک سیاه به خرمگس

چند روز پیش، دوشنبه ۲۳ بهمن، از جلوی ساختمان روزنامه ی تهران امروز در خیابان طالقانی می گذشتم. در تابلویی که روی دیوار اصلی بیرونی ساختمان نصب کرده اند، روزنامه ی هر روز را می چسبانند. به تیترهای صفحات مختلف نگاه می کردم. ناگهان تیتری را دیدم: «از سوسک سیاه به خرمگس!» صفحات مغزم را ورق میزدم که ببینم این جمله، تکیه کلام کدام برنامه ی تلویزیونی بود. هر چه تلاش کردم یادم نیامد. به عکسی که در مطلب چاپ شده بود نگاه کردم: «چاق و لاغر»

[متأسفانه تنها شماره ای که در آرشیو سایت تهران امروز وجود ندارد، همان شماره ی ۲۳ بهمن ۱۳۸۵ است]

خوشحالی تمام وجودم را گرفته بود. انگار همان لحظه داشتم این برنامه را تماشا میکردم. صحنه هایی از این برنامه که خاطرم مانده بود، به سرعت از جلوی چشمانم می گذشتند. شیرینی تک تک آن لحظاتی که به عشق دیدن سریالها و کارتونهای تلویزیونی به سرعت از مدرسه به خانه می آمدم را زیر زبانم حس می کردم. «ایکس ایکس ۶۲۵ »، «رئیس بزرگ»، «قرقی» …

چیزی در حدود ۲۰ دقیقه طول کشید که تمام مصاحبه ی علی اصغر آزادان (تهیه کننده ی چاق و لاغر) را با هر مشقتی بود خواندم. آخه تابلو یک مقدار بالا نصب شده بود و خواندن مطالب روزنامه همراه با گردن درد بود. اما واقعاً موقع خواندن، نمی فهمیدم که مطلب را دارم چطوری می خوانم. آزادان گفته بود که دارند سری جدید چاق و لاغر را می سازند. گفته بود حتی می خواهند فیلم سینمایی آن را بسازند. گفته بود که مخاطبان دیروز این برنامه را هم مدنظر قرار خواهند داد. قند در دلم آب شد.

با تمام وجود غرق روزهای شاد کودکی بودم. اینها را نوشتم تا شاید شما هم با یادآوری آن خاطرات، چند لحظه ای از این دنیای عجیب جدا شوید. دنیایی که یک نفر در آن به سیم آخر زده است: چگونه دانشمند متولد شویم – رازنو – سیامک قاسمی

3 دیدگاه در “از سوسک سیاه به خرمگس

  1. من پایه فیلم سینمایی یا هر چیز دیگه از پت و مت هستم. نمیشه؟؟ :دی
    جدیدا هم چندتا قسمتش رو دانلود کردم :دی

    لینکت هم باحال بود. الآن که دیگه نمی شه کاریش کرد، امیدوارم ملت برای دوره بعد نشون بدن که درس گرفتن و ما هم تا اون موقع تاوان سختی نداده باشیم!
    خدایا همه رو هدایت کن!

    حمید: وحید قسمتهای زیادی از پت و مت رو داره، ازش بگیر!

    تنها کاری که می تونیم بکنیم اینه که با گفتن این چیزها به همه بفهمونیم که دوباره اشتباه نکنند. البته به شرطی که انشاء الله تاوان سختی نداده باشیم، که من از همین تاوان های سخت خیلی می ترسم!

پاسخ دادن به اسپایدرمرد لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.