دوست داشتنی ها و دوست نداشتنی ها

دوست داشتم یه روز، فقط یه روز، پسر بودم تا می تونستم یه سری چیزایی که اصلاً برام قابل درک نیستن رو درک کنم!

دوست دارم ها:

خوردنی ها: انواع بستنی، معجون بابارحیم، کشک بادمجون، قرمه سبزی، هندوانه.

خواندنی ها: “ژان کریستف” اثر “رومن رولان”، وقتی می خوندمش که حتی معنی کلمه “مسرت” رو نمی دونستم و از تو فرهنگ لغات نگاه می کردم. شاید همین باعث می شه که الانم هر چند وقت یه بار که یه تیکه هاشو می خونم و بیشتر می فهمم حس خوبی بهم دست بده. “زنان کوچک” که تو اوج دوران نوجوانی خوندم و از خوندنش هم لذت بردم و هم واقعاً تو یه سری رفتارهام و برخوردهام تأثیر گذاشت!، “داستان دو شهر” اثر “چارلز دیکنز” که اونم یکی از کتابای اون دوران زندگی بود. “کوری” و “دو دنیا” رو هم تو کتابایی که تو این یه سال اخیر خوندم، خیلی دوست داشتم. خوندن دفتر خاطرات خودم رو هم خیلی دوست دارم، هم واسه یادآوری خاطرات، هم واسه دیدن سیر تغییرات خودم!

مکان ها: پارک ته خیابون ۵۳ام یوسف آباد، سایت دانشکده کامپیوتر دانشگاه امیرکبیر، جنگل کارا، گلمکان (اطراف مشهد)، کلاً جاهایی که زیاد خاطره ازشون دارم.

فیلم ها: “سگ کشی”، “Pride & Prejudice”، “The thorn’s Bird”، “Seven”، “Once Upon a Time in America”.

شنیدنی ها: آهنگ های ابی و محمد اصفهانی.

آدم ها: حمید، پدر و مادر و خواهرام، خواهر زاده ام سینا، کلاً فامیل نزدیک رو تک تکشون رو دوست دارم. دوستای نزدیکم که می تونم بگم تقریباً همشون دوستای دوران دانشگاهم هستن و فکر می کنم دیگه نمی تونم همچین دوستایی رو پیدا کنم، و البته فاطمه رو به عنوان صمیمی ترین دوستم (البته جز حمید). از بین استادها هم دکتر صبایی.

دوست ندارم ها: جاهای شلوغ و پرازدحام، دعوا، حرص خوردن الکی، ریا، تظاهر، چشم و هم چشمی، دخالت، غرور بیجا، همه رو از بالا نگاه کردن، سروکله زدن با استادا برای نمره، دیدن دوروبر، دانشگاه علم و صنعت، رفتار اکثر استادا، انتظامات و به خصوص خانومای دم در، خوابگاه دانشگاه علم و صنعت، سیاست و یه سری چیزای دیگه که نمی تونم تو قالب یکی دو کلمه بگمشون. حتی بیشتر آدما رو امروز دوست ندارم. بیرون که می رم همش احساس بیزاری می کنم از همه چی.

بالاخره آپدیت کردم :دی

کار سختی بود، وقت و فکر زیادی می خواست. منم تو اولین فرصت نوشتم، اما بازم وقت واسه فکر کردن کم بود واسه همین احتمالاً کلی چیز جامونده!

این روزا اینقدر کار دارم و از طرف دیگه نمی دونم چی باید بنویسم! دلم یه کم وقت اضافی می خواد، بدون نگرانی، بدون دغدغه، فقط واسه خودم و واسه فکر کرن به خیلی چیزا، ولی افسوس که حالاحالاها باید منتظر بمونم.

2 دیدگاه در “دوست داشتنی ها و دوست نداشتنی ها

  1. اون یه روز احتمالا هجوم ادراک کمى اذیتت مى کرده!
    (آپدیت بعدى این ستون سمت چپ به امید خدا سه ماه دیگه)

  2. می گم یه دو سه مورد رو الکی با حمید هماهنگ می کردین بنویسین که حداقل یه وجه اشتراکاتی داشته باشین! :دی
    واسه نوشتن هم می شه در مورد خیلی از اتفاقات دور و اطراف نوشت. لازم نیست حتما خیلی خاص باشه، اتفاقای ساده که بشه نوشتشون زیادن.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.