همسایه ی طبقه ی بالا
ساعت ۶:۴۵ صبح
مرد در حال دویدن، خطاب به همسرش: «آخه مادر …، من تو رو …، … …، … »
زن در حال دویدن، فحش می دهد و به جلوی پنجره رفته و جیغ های بنفش ممتد می زند.
————————————
همسایه های آنتیکی داریم که کلا خیلی علاقمندند در ساعتی که همه خوابند یا مشغول استراحت، دهن همه رو مسواک کنند
خب به خاطرهای که هم اکنون به دستم رسید توجه فرمایید:
“شبی من و همسر گرامی خوابیده بودیم. ساعت ۱۲ شب بود که ناگهان دیدیم صدای هلهله و شادی از یک خیابان آنورتر به گوش میرسد. دقیق که شدیم دیدیم جشن نیمه شعبان است که در وسط تابستان باید در نیمه شب برگزار شود.
کمی از این سوی به آن سوی غلتیدیم باشد که جشن به اتمام برسد. نرسید. پس تلفن برگرفتیم و با ۱۱۰ تماس حاصل کردیم. چون گفتیم صدای هلهله و آتش فشانی میآید گفت که “صبر پیشه کنید، باشد که رستگار شوید و آقا شما را در پناه نظر لطفش بگیرد و دریابد.”
تو خود حال ما را دریاب در آن لحظه”
این بود خاطرهای از بانو آسمان
حمید: ایول :)) حالا بازم از همسایه هامون و حرفای جالبی که ازشون شنیدم خاطره دارم. همین روزا مینویسمش اینجا