بایگانی برچسب: s

شاید آخرین انتخابات (۲)

شما وضعیت گرانی در شهرهای بزرگ، خصوصاً تهران را در نظر بگیرید! فرض کنید که طبق برخی پیش بینی ها، سهم یارانه ی هر نفر، سالانه ۱٫۵ میلیون تومان باشد! این مبلغ، مسلماً در تهران و شهرهای بزرگ، بیشتر از ۳-۴ ماه برای یک نفر دوام نخواهد داشت. اما همین مبلغ در شهرستانهای کوچک و روستاها و دهات، مبلغ کمی نخواهد بود. پس به همین سادگی و با تبلیغات وسیع تلویزیونی، آرای بسیاری از شهرهای کوچک و روستاها به صندوق شخص احمدی نژاد (و نه حتی محافظه کاران) ریخته خواهد شد. این را هم می شود گفت تأثیر مستقیم طرح تحول اقتصادی بر انتخابات دهمین دوره ی ریاست جمهوری اسلامی ایران!

اما تعداد آرای خاموش شهرهای بزرگتر هم کم نیست. فکر کنم بد نباشد این آرا را به سمتی که می تواند به بهبود این وضعیت اسفبار جامعه کمک کند، پیش ببریم! باز هم میرسم به همان مطلب قبلی: کاری که ما می توانیم بکنیم این است که این آرای خاموش را در انتخابات فعال کنیم.

در مورد حضور یا عدم حضور شخصی مثل خاتمی هم، با اینکه از کرّوبی و دار و دسته ی افتضاح ملی اش خوشم نمی آید، اما تا حدودی با این حرفشان که حضور خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری دهم مصداق دیکتاتوری است موافقم! اما اینکه حضور خاتمی در انتخابات دیکتاتوری است، این نتیجه را به دست نمی دهد که کرّوبی وارد معرکه ی انتخابات بشود و همان دیکتاتوری شبه دمکراسی را هم از بین ببرد. بهرحال فکر میکنم در شرایطی که الآن در آن قرار داریم، حضور فردی مثل خاتمی، بهتر از حضور کمرنگ امثال دکتر عارف، دکتر نجفی، کرّوبی و خیلیهای دیگر است! به این دلیل که شکستن رأی بالا و تقلب در آن، خیلی سخت تر از رأی شکننده ی دیگران است؛ البته اگر روند آماده سازی انتخابات طوری پیش برود که برای خاتمی، پیش بینی رأی بالا خیلی سخت نباشد!

مشکل حضور مجدّد خاتمی از جای دیگری نشأت میگیرد: عدم ظرفیت سازی و پرورش نیروی صحیح از سوی اصلاح طلبان در دوران قدرتشان! این ضعف اصلاح طلبان هم نمونه ی دیگری از فرصت سوزیهایشان بود. وقتی برای انتخابات مجلس ششم آماده می شدند و پیش بینی پیروزی قاطعشان در انتخابات چندان دشوار نبود، نمیشد به جای حضور مجدد امثال بهزاد نبوی، افرادی مانند مهندس موسوی خوئینی یا فاطمه حقیقت جو در لیست انتخاباتی اصلاح طلبان بیشتر می شدند؟ نمیشد به جوانترها فضا داد؟ جوانترهایی که دل و جرأتشان را هم خیلی خوب به رخ همه کشیدند! اما مشکل اینجا بود که بعضی ها، دلشان برای قدرت و حکومت خیلی تنگ شده بود! همین مسئله ی قدرت طلبی تعدادی از احزاب اصلی اصلاح طلب، بارها باعث شده که تا مرز بیخیالی و شرکت نکردن در انتخابات پیش بروم! اما در نهایت و سر بزنگاه، نظرم عوض شده و با دل چرکین، به لیستی رأی داده ام که انتخاب بین بد و بدتر بوده! اما چه میشد که در نهایت رأی میدادم و هنوز هم تنها راه اصلاح را همین رأی دادن می دانم؟ همین رأی دادنی که خیلی از مواقع درست چند ساعت بعد از پایان انتخابات، به خاطر تبلیغات کثیف صدا و سیما، تا چند روز اعصابم را به هم می ریزد!

بعضی مواقع هست که آنقدر وضعیت ناامید کننده و شرکت در انتخابات مسخره است، که حرفی برای گفتن نیست! مثلاً انتخابات مجلس هفتم، که من هم در آن وضعیت، اصلاً سعی کردم خیلی پیگیر قضایای انتخابات نشوم و رأی هم ندادم! اما از همان موقع، با دیدن وضعیت اسفبار مجلس هفتم و مشکلاتی که به سرعت برای مملکت پیش آوردند، بهتر دیدم که حداقل با شرکت در انتخابات، نیروهایی که رگه هایی از عقلانیت در آنها وجود دارد را انتخاب کنم. خوب مسلم است که دیگر به این راحتی اشتباه نمی کنند و مجلس و شورای شهر را به طور یکدست به اصلاح طلبان نمی دهند، اما فکر میکنم باید به همان چند نفر هم که ممکن است با راهیابی به مجلس و شورای شهر کاری بکنند و میزان فاجعه را کاهش بدهند، دل خوش کرد! و این یعنی دردناک ترین توجیه برای حضور در انتخابات؛ که البته من این درد را به مرگ (چیزی مثل مجلس هفتم) ترجیح میدهم!

ادامه دارد …

شاید آخرین انتخابات (۱)

موضوعی که این روزها نقل خیلی از محافل شده، انتخابات ریاست جمهوری دهم (سال آینده) است. انتخاباتی که مسلماً تکلیف خیلی چیزها را برای خیلی ها (مثل ما و خیلی از دوستان اطرافمان) مشخص خواهد کرد: ادامه ی زندگی در ایران، امید به بازگشت به روزهای بهتر، امید به زندگی بی دغدغه تر، زندگی با آرامش بیشتر، بازگشت کشور به دوران برنامه ریزی و داشتن حساب و کتاب و …

آنقدر این قضیه جای بحث دارد که در یک یا چند مطلب وبلاگی – که اصولاً باید خلاصه باشد تا فریاد امثال مهدی هم در نیاید – نخواهد گنجید. مواردی که خیلی ذهنم را مشغول کرده است، می نویسم، بقیه اش به عهده ی بقیه ی دوستان که اگر دوست داشتند، در این مورد بنویسند تا حداقل در این حلقه ی دوستانی که هستیم، به یک دیدگاه تقریباً مشترک برسیم و ما هم به سهم خودمان برای نجات کشور کاری انجام بدهیم!

این روزها سایتی با عنوان «یاری، درخواست ایرانیان برای کاندیداتوری سید محمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری دهم» راه اندازی شده است که نامش گویای همه چیز هست! اما، تعداد افرادی که در این سایت از خاتمی خواسته اند که برای انتخابات ریاست جمهوری دهم کاندیدا شود، نباید مثل انتخابات ریاست جمهوری نهم فریبمان بدهد! آنجا که در بیش از ۹۰ درصد نظرسنجی های اینترنتی، اصلاح طلبان و حتی شخص «دکتر معین» به عنوان پیروز انتخابات معرفی میشد. موضوع چندان پیچیده نبود؛ درصد بالایی از کسانی که به اینترنت و فضای آزاد اطلاعاتی دسترسی دارند، از قشر متوسطِ به بالای جامعه هستند که معمولاً در بین این افراد دیدگاه های اصلاح طلبانه و منتقدانه بیشتر مشاهده می شود. مشخص است که خیلی از این افراد به احمدی نژاد یا قالیباف رأی نخواهند داد (البته اگر بنا بر انتخاب فقط از بین قالیباف و احمدی نژاد بود، فکر میکنم احتمال اینکه قالیباف رأی بیاورد، بیشتر بود و خود من هم حتماً یکی از رأی دهندگان به قالیباف می بودم!). بهرحال این سایتهای اینترنتی و نظرسنجی ها و صحبتهای صورت گرفته در بین قشر دانشگاهی و رو به بالای جامعه – البته از نظر فکری – فقط و فقط گول زننده هستند و واضح است که نباید دلمان را به این حرفها خوش کنیم. باید کاری بکنیم! باید از حالا شروع کنیم! باید در جمع های دوستانه و خانوادگی تا می توانیم صحبت کنیم و افراد مختلف را برای حضور در انتخابات سال آینده و رأی دادن به اصلاح طلبان (چه خاتمی، چه غیر خاتمی) راضی کنیم. کار سختی است، اما تک تک حرکتهای حساب نشده و ساده لوحانه ای که هر روز از دولتی های نهم سر میزند، کار را برای ما ساده تر خواهد کرد!

اما در این بین، نباید از برنامه های محافظه کاران هم غافل بشویم و برای خودمان در فضایی لطیف و خوش بینانه، فقط شعار بدهیم! (لفظ محافظه کار را به جای لفظ رایج «اصولگرا» بکار می برم، چون «اصولگرا» و کسی که پایبند به اصول است، به این راحتی دروغ نمی گوید، تقلب نمیکند و …). مثال میزنم تا موضوع روشن تر شود:

طرح تحول اقتصادی دولت نهم به یکباره و یکسال مانده به انتخابات سر و کله اش پیدا می شود. طرحی که صحبت جزئی و انتقاد از آن، مطمئناً تا مدتها موضوع بحث اقتصاددانان و کارشناسان خواهد بود. همین که چنین طرحی، در چنین برهه ای از زمان مطرح می شود و قرار است اینهمه کارشناس را سرگرم کند و فکر کسانی که مثل ما دغدغه ی انتخابات و آینده ی کشور را دارند به خودش مشغول کند (نمونه اش همین نوشته ی من!) و افراد زیادی را وادار کند که به راه های مقابله با «استفاده ی تبلیغاتی آن» فکر کنند، خودش یک موضوع است که به نظرم می توان آن را تأثیر غیرمستقیم این طرح بر انتخابات در نظر گرفت؛ مسئله ی دیگر این است که این طرح چه تأثیر مستقیمی روی انتخابات سال آینده خواهد داشت!

ادامه دارد …